Document Type : Original Article
Authors
1 M.A Student Educational Psychology, Islamic Azad University, Sciences and Research Branch, Tehran, Iran
2 Associate Professor, Islamic Azad University, Sciences and Research Branch, Tehran, Iran
3 Faculty Member, University of Alame Tabatabaee, Tehran, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
تعارض بخشی از تلاشها و فعالیتهای انسان است که همواره بر رفتار انسان تأثیر میگذارد و حتی میتواند رفتاری را ایجاد کند. رفتار، تعاملی بین فرد و محیط است؛ ازاینرو منبع تعارض به فرد یا محیط برمیگردد. برحسب طرفهای تعارض، شش نوع تعارض در افراد و یا سازمان ها مطرح هست: تعارض درونفردی[1]، تعارض میانفردی[2]، تعارض درونگروهی، تعارض میانگروهی[3]، تعارض درونسازمانی، تعارض میانسازمانی[4] (مقیمی،1377، 26)؛ منظور از تعارض میانفردی (تعارض بررسیشده در این پژوهش) مجموعهروابطی است میان دو یا چندنفر که اهدافی را دنبال میکنند که معمولاً همه در شرایطی در آنِواحد، تحملناپذیر هستند (کولتنر[5] ، به نقل از میرحسینی، 1369، 56) این نوع از تعارض بهدلیل تفاوتهای شخصیتی، فشارهای ناشی از نقش، ناکامیها، سوء تفاهمها و ارتباطات نارسا و غیره پدید میآید. درواقع این نوع از تعارض بین دو یا چندفرد رخ میدهد که دارای ارزشها، آرزوها، سبکهای ارتباطی و دیدگاههای متفاوتهستند؛ ازجمله نشانههای تعارض بین افراد، صحبتنکردن با یکدیگر و اعتنانکردن به یکدیگر، بدگویی دربارة یکدیگر، ردکردن و آگاهانه یکدیگر را تضیعفکردن است (مقیمی، 1377، 83)
از دیدگاه رحیم[6] (2002) در یک موقعیت تعارضی، افراد رفتارهایی میکنند که مبیّن دو بُعد عمدة جرئت ورزی/ جرئتنداشتن (مطیع بودن) و همکاری/ همکارینکردن هستند. بُعد جرئتورزی/ مطیعبودن بهمیزان فعالیت و انرژیای اشاره میکند که در رفتار هدفمند فرد نشان داده میشود؛ اما همکاری/ همکارینکردن عبارت است از میزان توجه و فعالیتی که برای خشنودی دیگران نشان داده میشود. بدین ترتیب پنج نوع سبک حل
تعارض پدیدار میشود. این سبکها عبارتاند از: اجتنابی[7]، مهربانانه[8]، مصالحهگرانه[9]، سلطهگرانه[10]، همراهانه[11]. این سبکهای پنجگانه تشکیلدهندة دو روش مدیریت سازنده و غیرسازنده هستند. سبکهای مهربانانه و همراهانه «بُعد سازنده» و سبکهای اجتنابی و سلطهگرانه «بُعد غیرسازنده» را تشکیل میدهند و سبک مصالحهگرانه حالت بینابین دارد. بهطور کلی اگر شیوههای مناسبی برای حل تعارض به کار رود، پیامدهای کارآمد و سودمندی به وجود خواهد آمد. برای فهم جامع و کامل تعارض و غلبه برآن، آگاهی از مقدار تعارض در سطوح مختلف و سبکهای حل تعارض بین شخصی مهم و ضروری است (رحیم، 1979؛ به نقل از سکیگوچی[12] ،1991) مزیت عمدة بررسی مقدار تعارض در زمینة مدیریت تعارض سبب به حداکثررساندن کارآیی و افزایش سلامتی روانشناختی فرد میشود.تعارض در تحقیقات گوناگونی بررسی شده است. شیری و همکاران (1395) در پژوهشی با عنوان «بررسی تأثیر مدیریت تصویرسازی مثبت بر راهبردهای مدیریت تعارض» نتیجه گرفتهاند که مدیریت تصویرسازی متمرکز بر سرپرست، مدیریت تصویرسازی متمرکز بر شغل و مدیریت تصویرسازی متمرکز بر خود بر راهبردهای مدیریت تعارض، تأثیر معنیداری دارند.
عامریون و همکاران (1395) در پژوهشی با عنوان «بررسی رابطة بین مدیریت تعارض و رضایت شغلی در کارکنان بیمارستان های شهر کرمان» نتیجه گرفتهاند که مدیران باید ضمن شناخت از شیوههای مدیریت تعارض و باتوجهبه شرایط محیطی و خصوصیات اخلاقی کارکنان، شیوة خاصی را به کار گیرند تا باعث افزایش رضایت شغلی و درنتیجه افزایش بهرهوری در مراکز درمانی تحت مسئولیت خود شوند.
حسنپور و همکاران (1394) در پژوهشی با عنوان «ارتباط سبکهای مدیریت تعارض و مهارتهای تفکّر انتقادی پرستاران در محیطهای بالینی » به این نتیجه رسیدند که با تقویت مهارتهای تفکر انتقادی، افراد از سبکهای اثربخشتری برای مدیریت تعارض استفاده میکنند.
مطهری و همکاران (1394) در پژوهشی تحت عنوان «بررسی تأثیر آموزش مهارت جرئتورزی بر سبک مدیریت تعارضات بین فردی پرستاران در محیط کار» نتیجه
گرفتهاند که برگزاری برنامة آموزشی مهارت جرئتورزی سبب افزایش استفادة پرستاران از سبک همکارانه و کاهش استفاده از سبک سازش در محیط کار میشود؛ بنابراین پیشنهاد میشود که برنامة آموزشی مهارت جرئتورزی در دورههای آموزشی پرستاران گنجانده شود.
جمالی گله و همکاران (1394) در پژوهشی با عنوان «رابطة هوش هیجانی با سبکهای مدیریت تعارض مربیان کاراته فعال استان اصفهان» به این نتیجه رسیدند که مربیانی که از هوش هیجانی زیادی برخوردارند، در مدیریت تعارض از سبکهای سازندهتر بیشتر استفاده میکنند و کمتر به سبکهای غیرسازنده مدیریت تعارض متکیاند.
به این دلیل که ویژگیهای شخصیتی افراد، آنها را مستعد انجام رفتارهای مختلف در موقعیت های گوناگونمیکند و چونکه سبکهای حل تعارض بر تأثیرپذیر از ویژگیهای شخصیتی بهویژه یادگیری خودتنظیمی باشد، بنابراین بررسی تأثیر سبکهای حل تعارض بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی از اهمیت فراوانی برخوردار است. از مقولههای مطرح در پژوهشهای اخیر روانشناسی تربیتی، یادگیری خودتنظیمی[13] است که به نقش فرد در هدایت یادگیری خویش توجه دارد. بندورا این سازه را در سال 1967[14] مطرح کرد (کدیور، 1380) و در نظریههای مختلف روانشناسی بدان توجه شد و تعاریف و مدلهای گوناگونی از آن ارائه شد.
تحقیق روی یادگیری علمی خودتنظیمی، اواسط دهة 1980 در پاسخ به این سؤال که چطور دانشآموزان بر فرایندهای یادگیری خودشان مسلط می شوند مطرح شد. براساس نظریة سهوجهی بندورا (1986) مبنای یادگیری خودتنظیمی، شناخت اجتماعی است.
به عقیدة وی، فعالیتهای یادگیری دانشآموزان از راه فرایندهای شخصی، محیطی و رفتاری آنها تعیین میشود. بوفارد[15]و همکاران (1995) با اقتباس از مدلهای موجود، سه مؤلفة شناختی[16]، فراشناختی[17] و انگیزشی[18] برای فرایند خودتنظیمی در نظر گرفتند. در این مدل مؤلفة فراشناخت شامل طرح و برنامهریزی دانشآموز در هنگام درسخواندن ازقبیل بهکارگیری راهبردهایی برای زمانبندی مطالعه، خلاصهبرداری و سازمانبندی مطالب است. مولفة شناخت دربرگیرندة راهبردهایی است که دانشآموزان برای به خاطر سپاری و درک بهتر مطلب از آن بهره میگیرند و مؤلفة انگیزش شامل میزان علاقه، تداوم و پیگیری دانشآموز در زمینة مطالب درسی است.
بر اساس نظریة پنتریچ[19](1999) مهمترین راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، راهبردهای شناختی، فراشناختی و مدیریتمنابع[20]هستند که یادگیرندگان برای مهار فرایند یادگیریشان به کار میگیرند. در این مدل فرایندهای یادگیری خودتنظیمی براساس چهار مرحلة برنامهریزی، خودنظارتی، کنترل و ارزشیابی، سازماندهی شدهاند (شاطرلو،1384: 9)
زیمرمن[21](2000) مدل پیشرفتهای از یادگیری خودتنظیمی را براساس دیدگاه شناختی اجتماعی بندورا بیان کرد. بهعقیدة او یادگیری خودتنظیمی به تفکرات خودتولید، احساسات و فعالیتهای برنامهریزیشدهای مربوط است که بهصورت چرخشی برای دستیابی به اهداف شخصی تعدیل میشوند (یعقوبی، 1392: 6)
کیت و فرس[22](2005) خودتنظیمی را تفکر دربارة فکرکردن، برنامهریزی، نظارت و ارزیابی میزان پیشرفت در انجام یک فعالیت میدانند. چانک[23](2005)، یکی از محققان این حوزه بیان میکند که اکثر مدلهای ارائهشده در زمینة خودتنظیمی برگرفته از تئوری شناختیاجتماعی بندورا هستند که براساس آن انسانها موجوداتی فعال هستند؛ نه اینکه به شکل منفعلانه توسط محیط اطرافشان شکل داده شوند. درواقع به نظر وی یادگیری خودتنظیمی مجموعهای از مهارتهای توسعهپذیر هستند.
مکفرسون و رنویک[24](2010) با در نظرگرفتن تعریف ارائهشده از زیمرمن، میگویند که خودتنظیمی یک خصوصیت ثابت نیست؛ بلکه مجموعهای از فرایندهای وابستهبه محیط است که دانشآموزان برای انجام تکالیف به انتخاب از میان آنها میپردازند. پس، این محققان مدعی هستند که میزان و وسعتی که دانشآموزان از خودتنظیمی بهکار میبرند، به ششجنبه از محیط نظیر زمان، انگیزه، روش و غیره وابسته است (کرامتی،1390، 7).
راهبردهای یادگیری خودتنظیمی در مطالعات گوناگونی مطالعه شده است. مکل نرنی[25] و همکاران (2012) در پژوهشی رابطة خودپندارة تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با عملکرد تحصیلی را بررسی کردهاند. یافتههای آنان این است که رابطة معناداری بین خودپندارة تحصیلی، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و عملکرد تحصیلی وجود دارد و همچنین رابطة مثبت معناداری بین راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و خودپنداره وجود دارد.
یافتههای پژوهش فلاح کفشگری و همکاران (1394) با عنوان «مقایسة مهارتهای خودتنظیمی در دانشآموزان دورة متوسطة اول هوشمند و سنتی» نشان داده است که مهارتهای خودتنظیمی در دانشآموزان دورة متوسطه اول هوشمند و سنتی دارای تفاوت معناداری است. همچنین، باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیم دانشآموزان در مدارس هوشمند بیشتر از دانشآموزان مدارس غیرهوشمند است. به نظر میرسد که بهکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات، از طریق برنامة هوشمندسازی مدارس در استان مازندران بهخوبی توانسته است مهارتهای خودتنظیم دانشآموزان را ارتقا دهد.
گزیدری و دیگران (1394) در تحقیق «رابطة هویت تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با اهمالکاری تحصیلی در میان دانشآموزان» نتیجه گرفتهاند که مؤلفههای هویت تحصیلی موفق، همیاری در یادگیری، خود نظمدهی فراشناختی و هویت تحصیلی دیررس بیشترین سهم را در تبیین اهمالکاری تحصیلی دارند. بنابراین، منزلتهای هویت تحصیلی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، در کاهش اهمالکاری تحصیلی دانشآموزان اثرگذار است.
یافتههای پژوهش عطایی و دیگران (1394)، در مقالة «رابطة راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و خودپنداشت ریاضی با انگیزة پیشرفت ریاضی» نشان داد که بیشترین عامل پیشبینیکنندة انگیزة پیشرفت ریاضی بازنمایی ذهنی افراد از توان شخصی خود آنان (خودپنداشت) است.
جلوهگر و دیگران (1393) در تحقیقی با عنوان «تأثیر آموزش خودتنظیمی بر حل مسئله اجتماعی کودکان» به این نتیجه رسیدهاند که آموزش خودتنظیمی در طول دورة کودکی برای ارتقای مهارتهای حل مسئلة اجتماعی برای پسران و دختران ضروری است. احمدی (1393) در تحقیق «اثربخشی آموزش مهارتهای ارتباطی بر خودتنظیمی یادگیری دانشآموزان پسر» دریافته است که آموزش مهارتهای ارتباطی بر بهبود خودتنظیمی یادگیری دانشآموزان مؤثر است.
این پژوهش بر آن است تا تأثیر یادگیری خودتنظیمی بر سبکهای حل تعارض را بررسی کند؛ زیرا با تبیین این مسئله افزونبر دانشافزایی، این است که فضای مدارس را بهگونهای طراحی کرد کهزمینه های مناسبی برای استفاده از سبکهای حل تعارض سازنده فراهم شود. همچنین، باتوجهبه اینکه تاکنون پژوهشی در زمینه تأثیر یادگیری خودتنظیمی بر سبکهای حل تعارض انجام نشده است، ضرورت انجام پژوهش در این وادی نمایان میشود. فرضیههای پژوهش عبارتاند از: 1- راهبرد شناختی خودتنظیمی بر سبکهای حل تعارض تأثیر معناداری دارند؛ 2- راهبرد فراشناختی خودتنظیمی بر سبکهای حل تعارض تأثیر معناداری دارند؛ 3- راهبرد انگیزشی خودتنظیمی بر سبکهای حل تعارض تأثیر معناداری دارند؛ 4- راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر سبک حل تعارض همراهانه تأثیر معناداری دارند؛ 5-راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر سبک حل تعارض مهربانانه تأثیر معناداری دارند؛ 6- راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر سبک حل تعارض سلطهگرانه تأثیر معناداری دارند؛ 7- راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر سبک حل تعارض مصالحهگرانه تأثیر معناداری دارند و 8- راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر سبک حل تعارض اجتنابی تأثیر معناداری دارند.
روش
روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. در این پژوهش، تأثیر متغیرها (سبکهای حل تعارض بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی) مطالعه شده است.
جامعة آماری در برگیرندة تمام دانشآموزان دختر و پسر دورة راهنمایی شهر تهران در سال تحصیلی 1393-1392 است که از این جامعة آماری تعداد 240 نفر با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای از بین 60 مدرسه انتخاب شدند. ابتدا جامعة آماری از لحاظ جغرافیایی به 3 حوزه تقسیم شد، سپس هر حوزه به 2 منطقة آموزشی تقسیم و از هرمنطقه 10مدرسه بهصورت تصادفی انتخاب و از هرمدرسه یک کلاس و از هرکلاس 4 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند.
ابزار پژوهش: در این پژوهش از دو ابزار استفاده شده که توضیحاتی درباره آنها ارائه میشود:
1- پرسشنامة یادگیری خود تنظیمی بوفارد: برای اندازهگیری میزان استفاده آزمودنیها از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، از پرسشنامة یادگیری خودتنظیمی بوفارد استفاده شده است. این پرسشنامه را بوفارد، بوریس ورت، وزیو و لاروشه[26] در سال 1995 طراحی کردهاند (عطاردی، 1392) که سازة خودتنظیمی را در اندازههای پنجدرجهای لیکرت از یک تا پنج میسنجد. این مقیاس مشتمل بر 14گویه است و برای هر سؤال 5 گزینه در نظر گرفته که شامل کاملاًموافقم، موافقم، نظری ندارم، مخالفم و کاملاًمخالفم است که بهترتیب دارای 1 تا 5 امتیاز هستند؛ ضمن اینکه نمرهگذاری سؤالات 5، 13 و 14 بهصورت معکوس است. نمونههایی از سؤالات بدین شرحاند:
من روشهای خاصی را برای خلاصهکردن مطالب درسی به کار میبرم. سعی میکنم بین آنچه که در حال مطالعة آن هستم و آن چیزهایی که از قبل میدانستم پیوند برقرار کنم. گاهی اوقات هنگام درسخواندن مکثی میکنم تا بفهمم چگونه بخشهای مختلف درس را با هم ارتباط دهم. در موقع درسخواندن مسائل یا تمرینهای مختلف حل میکنم یا سؤالات متعددی از درس بیرون میکشم و به آنها جواب میدهم.
این مقیاس 3 مؤلفه دارد که شامل راهبردهای شناختی (5گویه) شامل سؤالات 3، 7، 9، 10، 12، راهبردهای انگیزشی (3 گویه) شامل سؤالات 6، 8 و 11، راهبردهای فراشناختی (6گویه) شامل سؤالات1، 2، 4، 5، 13 و 14 است. برای اندازهگیری خودتنظیمی در یادگیری میانگین نمرات شش مؤلفه با هم جمع شده و یک نمرة کلی خودتنظیمی به خود اختصاص میدهد.
کدیور (1380) ضریب اعتبار را با روش آلفای کرونباخ، 71% گزارش کرده و نتایج تحلیل عاملی نشان داد که ضریب همبستگی بین سؤالات مناسب بوده است و پرسشنامه میتواند 52/0 واریانس خودتنظیمی را تبیین کند. در پژوهش طالبزاده نوبریان و همکاران (1390) اعتبار پرسشنامه براساس اجرای آزمایشی روی 30 دانشجو و با آلفای کرونباخ، 76/0 به دست آمده است. عطاردی (1392) ضریب پایایی کل پرسشنامه را 72/0 گزارش کرده است. روایی این آزمون از طریق روایی محتوا و روایی سازه ارزیابی شده است.
هریک از سؤالات میتواند نمرهای از 1 تا 5 را کسب کند و سپس براساس تعداد مادههای هر زیرمقیاس، نمرة کلی آن زیر مقیاس به دست میآید؛ سرانجام نمرة کلی زیرمقیاس بر تعداد مادههای آن تقسیم میشود و نمرة نهایی آن به دست میآید. هر زیرمقیاسی که بالاترین نمره را داشته باشد نشان میدهد که فرد در موقعیتهای تعارض و ناسازگاری از آن سبک استفاده میکند. نمونههایی از سؤالات بدین شرحاند:
از نفوذ خود استفاده میکنم تا عقایدم را دیگران بپذیرند . بههنگام بروز تعارض با افراد مباحثه میکنم تا به توافق برسیم . سعی میکنم تمام عقایدم را آشکارا بیان کنم تا بتوانم مسائل را بهبهترینشکل ممکن حل کنم. سعی میکنم عقاید خود را با دیگران یکپارچه کنم تا مشترکاً به تصمیم واحدی برسیم .
اعتبار درونی پرسشنامة سبکهای حل تعارض رحیم در تحقیقات مختلف از 72/0 تا 83/0 گزارش شده است (کرکران[28]، مالینک رودت[29] ،2000). باباپور (1385) اعتبار درونی آنرا با ضریب آلفای کرونباخ، برابر با 81/0 به دست آورده است، از نظر روایی نیز این مقیاس تأیید میشود؛ بهطوریکه روایی سازة آن با استفاده از روش تحلیل عاملی محاسبه شده و پذیرش و قبولی آن تأیید شده است. در این پژوهش تحلیل دادهها با رگرسیون چندمتغیری، آزمون تحلیل واریانس و با نرمافزار SPSS انجام شده است.
یافتهها
یافتههای پژوهش، نخست براساس چارچوب فرضیههای مطرحشده بررسی شده و نتایج در چهارچوب این فرضیهها بیان شدهاند.
جدول 1 : خلاصة مدل رگرسیون، تحلیل واریانس و مشخصههای آماری راهبردهای یادگیری خودتنظیمی
با سبکهای حل تعارض
مدل |
||||||||
شاخص |
SS |
df |
MS |
F |
P |
R |
R2 |
SE |
رگرسیون |
5583.639 |
3 |
1861.213 |
9.663 |
.000 |
.351 |
.123 |
13.8 |
باقیمانده |
39677.642 |
206 |
192.610 |
|
|
|
|
|
متغیر |
||||||||
شاخص |
B |
SEB |
Beta |
t |
P |
|||
شناختی |
.894 |
.296 |
.218 |
3.020 |
.003 |
|||
فراشناختی |
.700 |
.272 |
.186 |
2.577 |
.011 |
|||
انگیزشی |
.426 |
.319 |
.090 |
1.339 |
.182
|
نتیجة جدول1 نشان میدهد که یادگیری خودتنظیمی دانشآموزان دارای351/0 ضریب همبستگی با حل تعارض در بین آنان است و 3/12درصد از واریانس متغیر حل تعارض در بین دانشآموزان را تبیین میکند؛ همچنین در اطلاعات جدول مربوط به تحلیل، واریانس مشاهدهشده 9.663=f، 206و3 df= معنادار است. بهاینترتیب، بُعد شناختی و فراشناختی یادگیری خودتنظیمی بر سبکهای حل تعارض دانشآموزان تأثیر معناداری دارند؛ ولی این تأثیر بین بُعد انگیزشی با سبکهای حل تعارض معنادار نیست و بدینترتیب فرضیة اول و دوم تأیید میشوند.
جدول2: خلاصة مدل رگرسیون، تحلیل واریانس و مشخصه های آماری تأثیر مؤلفههای یادگیری خودتنظیمی بر سبکهای حل تعارض دانشآموزان
مدل |
||||||||||
شاخص |
SS |
df |
MS |
F |
P |
R |
R2 |
SE |
||
رگرسیون |
2579.643 |
5 |
515.929 |
9.99 |
.000 |
.467 |
.218 |
7.18 |
||
باقیمانده |
9242.120 |
179 |
51.632 |
|
|
|
|
|
||
|
متغیر |
|
||||||||
شاخص |
B |
SEB |
Beta |
t |
P |
|||||
همراهانه |
.717 |
.160 |
.411 |
4.468 |
.000 |
|||||
مهربانانه |
-.093 |
.157 |
-.050 |
-.590 |
.556 |
|||||
سلطهگرانه |
.218 |
.144 |
.104 |
1.516 |
.131 |
|||||
مصالحهگرانه |
.064 |
.244 |
.023 |
.264 |
.792 |
|||||
اجتنابی |
.115 |
.134 |
.070 |
.857 |
.392 |
|||||
نتیجه جدول2 نشان میدهد که یادگیری خودتنظیمی دانشآموزان دارای 467/0 ضریب همبستگی با سبک حل تعارض در بین آنان است و 8/21 درصد از واریانس متغیر سبک حل تعارض در بین دانشآموزان را تبیین میکن؛ همچنین در اطلاعات جدول مربوط به تحلیل، واریانس مشاهدهشده 99/9=f،179و5 = df معنادار است. بهاینترتیب، گویایی جدول نشان میدهد که یادگیری خودتنظیمی بر سبک حل تعارض همراهانة دانشآموزان تأثیر معناداری دارد؛ ولی یادگیری خودتنظیمی بر سایر سبکهای حل تعارض (مهربانانه، سلطهگرانه، مصالحهگرانه و اجتنابی) تأثیر معناداری ندارد؛ بدین ترتیب فرضیة پنجم تأیید میشود.
بحث و نتیجهگیری
پژوهش با هدف بررسی نقش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی در پیشبینی سبکهای حل تعارض دانشآموزان انجام گرفته است و بهروش تحلیل رگرسیون چندمتغیری روابط موجود آزمون شدهاند. نتایج نشان میدهد که بُعد شناختی و فراشناختی خود تنظیمی بر سبکهای حل تعارض در بین دانشآموزان تأثیر معناداری دارند؛ ولی این تأثیر بین بُعد انگیزشی با سبکهای حل تعارض معنادار نیست؛ همچنین راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر سبک همراهانة حل تعارض دانشآموزان تأثیر معناداری دارند؛ ولی این تأثیر بین راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با سایر سبکهای حل تعارض معنادار نیست.
در حوزة یادگیری خودتنظیمی در مقایسة تطبیقی، یافتهها و نتایج این پژوهش با تحقیقات و یافتههای محققان و پژوهشگران داخلی (فلاح کفشگری و دیگران، 1394)، (عطایی و دیگران، 1394)، (گزیدری و دیگران، 1394)، (احمدی، 1393)، (جلوهگر و همکاران، 1393) همسویی دارد. این پژوهشگران بهروشی در یافتهها و گزارش خود به ارتباط بین یادگیری خودتنظیمی با متغیرهایی مانند حل مسئلة اجتماعی، مهارتهای ارتباطی و اهمالکاری تحصیلی پرداختهاند و نشان دادهاند که متغیر یادگیری خودتنظیمی مهم است و با تأثیر بر رفتار افراد، بر زندگی آن ها را نیز تأثیرگذار است و در نتایج خود گفتهاند که ارتباط معناداری بین راهبردهای یادگیری خودتنظیمی با آن متغیرها وجود دارد. در زمینة حل تعارض نیز در مقایسة تطبیقی، یافتهها و نتایج این پژوهش با بخشهایی از تحقیقات و یافتههای محققان و پژوهشگران داخلی(شیری و دیگران، 1395)، (عامریون و همکاران، 1395)، (حسنپور و همکاران ، 1394)، (مطهری و همکاران ،1394) ،(جمالی گله و همکاران ، 1394) همخوانی دارد. این محققان در نتایج و یافتههای خود در زمینة رابطة سبکهای حل تعارض با موضوعاتی نظیر مدیریت تصویرسازی مثبت، رضایت شغلی، مهارتهای تفکر انتقادی، جرئتورزی و هوش هیجانی تحقیق کردهاند و گفتهاند که باتوجهبه لزوم آگاهی لازم و نگرش مثبت دربارة حل تعارض میتوان گفت که برگزاری دورههای آموزشی در این زمینه و ایجاد مهارتهای لازم در استفاده از تکنیکهای حل تعارض در آنان میتواند در بازدهی و بهرهوری نقش مؤثری ایفا کند. بنابراین میتوان نتیجهگرفت که اگرچه تعارض معمولاً بهشکل منفی در نظر گرفته میشود، اما میتواند بهطورمثبت هم به کیفیت روابط و هم به رشد شخصی کمک کند و این زمانی است که بتوان با سبکهای صحیح و کارآمدی به حل تعارض پرداخت و تعارض سازنده را در پیش گرفت و آن را عاملی برای تغییر، بهبود کیفیت تصمیمگیری و حل مسائل، ایجاد اتحاد و همبستگی و... در نظر آورد و درنهایت از رابطة سالم برخوردار شد. هیچیک از سبکهای حل تعارض در همة شرایط اثربخش نیست، تحقیقات نشان میدهد که هرفرد برای حل تعارض بهشیوة خاص خود پیشفرضهایی دارد؛ یعنی هرکس سبکهایی را در مدیریت تعارض ترجیح میدهد. سبک هرکس را میتوان با استفاده از ترکیب افکار و ویژگیهای شخصیتی وی پیشبینی کرد. ازاینرو برخی معتقدند که سبک هرکس ثابت است؛ ولی درحقیقت این شرایط موجود هست که تعیین میکند فرد کدامین سبک را حتی با وجود ناسازگاری با خلقوخوی خویش برمیگزیند.
دانشآموزان بزرگترین سرمایههای انسانی هرجامعه به حساب میآیند؛ زیرا میتوانند با درهم آمیختن نیروی جوانی، علم و مهارت آموختهشده، چرخهای پیشرفت و توسعه را به حرکت درآورند. باید گفت که برخی از دانشآموزان با وجود مشکلات متعدّد، بهطور موفقیتآمیزی به تحصیل ادامه میدهند. پژوهشها و نظریهپردازیهایی که از دو دهة قبل شروع شده است، نشاندهندة این است که یک یا مجموعهای از متغیرهای با نام خودتنظیمی وجه مشخصة این دانشآموزان است. امروزه، یادگیری خودتنظیمی ب یک سازة مهم در آموزش و پرورش مطرح است و سیاستگذاران، معلّمان، مربیان و والدین بدان توجه میکنند. این سازة جدید، مباحثی را دربارة اصلاح مدارس در سرتاسر جهان برانگیخته است. اگر دانشآموزان از فرایندهای خودتنظیمی استفاده کنند، میتوانند بهطور مؤثرتری مطالعه کنند و بر چگونگی مطالب درسی خود نظارت کنند (زیمرمان، 1998 ؛ به نقل از میرمشتاقی، 1384). دراین روش یادگیرندگان، بر روند آموزش کنترل شخصی خواهند داشت و علاوهبر سرعت و دقّت بیشتر در یادگیری، مسائل پرورشی نظیر اتکای به نفس بیشتر و خودکارآمدی و همچنین مسئولیتپذیری بیشتری نیز در یادگیرندگان ایجاد خواهد شد. بنابراین، دانشآموزان دارای توانایی درونی برای چگونگی یادگیری خویش هستند که میتوان آن را در قالب نظریة یادگیری خودتنظیمی توصیف کرد و عوامل تسهیلکننده و محدودکنندة آن را شناخت. اگر دانشآموزان را از تواناییهای شناختی و انگیزشی خود آگاه سازیم، درحقیقت توانسته ایم که فراگیرانی خودتنظیم تربیت کنیم. از طرف دیگر، الگوهای نظری و یافتههای تجربی نیز نشان دادهاند که تواناییهای خودتنظیمی در خلال کودکی و نوجوانی ظاهر و ثابت میشوند ( برانسون 2000، رافائلی، کراکتوشن، 2005 ؛ به نقل از کارشکی، 1388). فهم خودتنظیمی به این نکته اشاره میکند که یادگیرندگان میتوانند فرایند یادگیری را جدای از توانایی پیشین یادگیری یا مساعدبودن محیط تسهیل کنند ( زیمرمان،1990: همان). در سالهای اخیر، افزایش تعارض در مدارس سبب شده است که حل تعارض در مدارس موضوع جذابی شود. درواقع، تعارض جزئی جدانشدنی از زندگی انسان است. مروری گذرا و سطحی بر رویدادهای تاریخی، وقایع مهم جاری و محصولات فرهنگی (قصه، رمان، سرگذشت، فیلم و...) که مبیّن گوشههایی از واقعیتهای زندگی اجتماعی هستند، نشان میدهد که چگونه تعارض یکی از مهمترین و برجستهترین وجوه زندگی را تشکیل میدهد. بنابراین اگر عدهای معتقدند که «تعارض موضوعی است که فکر انسان را بیش از هر چیزدیگری - به جز خدا و عشق - به خود مشغول کرده است»، ادعایی پوچ و بیهوده نکردهاند (ایزدی یزدانآبادی، 1379، 57).
[1]-Intrapersonal Conflict
[2]-Interpersonal Conflict
[3]-Intergroup Conflict
[4]-Interorganizational Conflict
[5]-Keltner
[6]-Rahim
[7]-avoiding
[8]-integrating
[9]- accommodating
[10]-dominating
[11]-obliging
[12]-Sekiguchi
[13]-Self-Regulation Learning
[14]-Bandura
[15]-Bouffard
[16]-cognitive
[17]-metacognitive
[18]-motivational
[19]-Pintrich
[20]-Resource Management
[21]-Zimmerman
[22]-Keith & Frese
[23]-Schunk
[24]-McPherson & Renwick
[26]- Bouffard, Boisvert, Vezeau, & Larouche
[27]-Rahim Organization Conflict Inventory – II(ROCI-II)
[28]-Corcoran,K-O-
[29]-Malinkrodt,B-