نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد آموزش بزرگسالان، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
2 استادیار دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
3 دانشیاردانشکده روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The aim of this study was to investigate the Effect of Spiritual Intelligence and Teachers Self-Efficacy on their Teaching Styles in Roodbar city according to demographic characteristics such as gender, years of teaching, discipline and degrees. Among elementary school teachers, 223 were selected by census method. In order to measure variables, Grasha’ teaching style questionnaire (1996), self-efficacy tschannen-moran and wool folk Hoy (2001) and spiritual intelligence king’s (2008) were used. A collecting data, was analyzed using descriptive and inferential statistics (correlation coefficient, multiple regression and multi-way ANOVA (MANOVA)). Results showed that two variables (Effect of Spiritual Intelligence and Teachers Self-Efficacy) have positive and significant predictive power and influence are teaching styles. None of the demographic variables mentioned had a significant impact on self-efficacy of teachers. Among teachers of different academic disciplines, there are significant differences in terms of spiritual intelligence. Teachers with related academic disciplines a have higher spiritual intelligence
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بدون شک نیروی انسانی، بهویژه معلمان از مهمترین عناصر سازندة محیطهای آموزشی و مهمترین عامل برای ایجاد موقعیت مطلوب در تحقّق هدفهای آموزشی است. معلم است که میتواند حتی نقص کتابهای درسی و کمبود امکانات آموزشی را جبران کند؛ یا بر عکس، بهترین موقعیت و موضوع تدریس را بهدلیل ناتواناییاش به محیطی غیرفعال و غیرجذاب تبدیل کند (شعبانی،1382، 117). نقش معلم و روش تدریس او در فرایند اجرای تدریس، مهمترین عوامل تأثیرگذار بر فرایند یادگیری دانشآموزان در نظر گرفته میشود (کردافشاری،1391). همانگونه که داگلاس[1] میگوید مهمترین عامل در یادگیری دانشآموزان، تدریس معلم و سبک و روشی است که او برای بیان محتوای آموزشی به کار میبرد (نسینو،1381 به نقل از رجایی،1390).
سبک تدریس معلم عبارت است از ویژگیهای متمایزی که معلم نشان میدهد و از موقعیتی به موقعیت دیگر بدون توجه به محتوا پایدار میماند (طالب زاده،109 ،1388). سبک تدریس[2] یا آموزش معلم، روش شناختهشدهای است که معلم با آن وظایف یادگیری را مشخص کرده و فرایند تدریس را هدایت میکند و میتوان آن را رجحان و تمایل بهسمت رفتاری که باعث یادگیری میشود و متأثر از ارزشها، نگرشها، باورها و پیشینهی فرهنگی و اجتماعی معلمان است در نظرگرفت(کابادایی[3] ،2007). محققان مختلفی چون سالمن[4]،2001، بنتامس[5] 2002، حجازی، 1389(به نقل ازکردافشاری، 1391)، پاجارس[6]،1992، ریچاردسون[7]،1996و کاگان[8]، 2007 (به نقل از رجایی،1390)، کانتی[9](2004) نیز به این نکته اذعان داشتهاند که در فرایند تدریس، گزینش سبک و روش تدریس معلم، تنها تجارب و دیدگاههای علمی معلم نیست که مؤثر واقع میشود، بلکه کل شخصیت (فیزیکی، روانشناختی، رفتاری و...) اوست که در ایجاد شرایط یادگیری و تغییر و تحول شاگردان تأثیر میگذارد.
با این توصیف، دو ویژگیهای روانشناختی هوش معنوی و خودکارآمدی معلمان بر انتخاب سبکها و رفتارهای تدریس آنان تأثیرگذارند.
توجه به آموزههاى دینى و ارزشهاى معنوىِ کار از عوامل بسیارمهم توسعة کار و افزایش کارآمدى در جامعه است. هرقدر تلاش و کار با انگیزة معنوى درآمیزد و رنگ الهى به خود گیرد، موجب احیاى این فرهنگ غنى خواهد شد. بر این اساس، اگر آموزههاى دینى دربارة کار و تلاش مفید و منظم به جامعه وارد شود، بىشک جامعه بهصورت طبیعى آنها را در نقش «هنجار» و «ارزش» مىپذیرد؛ زیرا هنجارى که از نظر جامعه اسوة نجات در تمام ابعاد حیات فردى، اجتماعى، دنیوى و اخروى باشد، الگو و مقیاس رفتارى قرار خواهد گرفت. اسلام دیدگاه ارزشمندی دربارة کار دارد. در واقع، کار از قداست و محبوبیت زیادی برخوردار است. انسان باید به کار خود رنگ و بوی خدایی بدهد تا موفق شود. در حدیث آمده است: «سختکوشی و تلاش همانند جهاد در راه خداوند است. انسان باید به کار خود رنگ و بوی خدایی بدهد تا کارش معنوی شود و به اهداف متعالی خویش نایل آید (وزیری و زارعی متین، 1390). خداوند متعال میفرماید: «هرکاری که رنگ خدایی یابد و خالص باشد جاودانه است؛ مانند قطرة آبی که به دریا وصل شود که دیگر قطره نیست، بلکه دریاست (رعد:17). بنابراین در نظر گرفتن معنویت با عنوان یک هوش، ادراک ما را از معنویت و هوش گسترش میدهد (وزیری، زارعی متین، 1390). فنیچ معتقد است که در قلب هر دین و مذهبی، هوش معنوی وجود دارد، زیرا مذهب به خودآگاهی، هشیاری عمیق، معنادادن به زندگی و حوادث آن و حتی مرگ کمک میکند (عابدینی و دستجردی، 1393). هوش معنوی سازة معنویت و هوش را در یک سازة جدید ترکیب میکند و این هوش به افراد فرصت میدهد تا در مقابل
واقعیتهای مادی و معنوی حساس باشند و تعالی خویش را هر روز در لابه لای اشیا، مکانها، ارتباطها و نقشها جستجو کنند. این هوش میتواند که هشیارى یا احساس پیوند با یک قدرت برتر یا یک وجود مقدّس را در فرد تسهیل کند یا افزایش دهد؛ در حالیکه معنویت جستوجو برای یافتن عناصر مقدّس، معنایابی، هشیاری بسیار و تعالی است. هوش معنوی شامل توانایی برای استفاده از چنین موضوعاتی است که میتواند کارکرد و سازگاری فرد را پیشبینی کند و باعث تولیدات و نتایج ارزشمندی شود (وزیری و متین،1390). شواهد نشان میدهد که تمرینهای معنوی افزایشدهندة آگاهی و بینش دربارة سطوح چندگانة هوشیاری هستند و بر عملکرد افراد تأثیر مثبتی دارند. در این دنیای لجامگسیختة کنونی که مادیات همهچیز را تحتالشعاع قرار داده، راهیابی به ژرفای ماهیت انسان یکی از مهمترین دغدغهها و نیازهای اساسی انسان در عصر حاضر است. انسان تا نداند کیست و مقصود از آفرینش او چیست نمیتواند جایگاه بلند خود را در دستگاه عظیم آفرینش بازیابد. هوش معنوی مفهوم آگاهی از معنویت با عنوان زمینهای از وجود یا نیروی زندگی خلاق از تکامل است (یداللهپور و فاضلی کبریا، 1393). مک هوک (2002) معتقد است که هوش معنوی در نقش ویژگی شخصیتی میتواند ارتباط شخص را با خود، دیگران، خدا و بهخصوص پرورش خودآگاهی فرد تسهیل کند؛ با تکیهبر اعتقادات فرد، هوش معنوی آگاهی و احساس ارتباط با خدا و حضور خدا را تسهیل و ارتقا میدهد (ابراهیمپور، حسین نژاد، نعمتی و تقیپور، 1394). ایمونز (2000) گفته است که هوش معنوی چارچوبی برای شناسایی و سازماندهی مهارتها و توانمندیهای لازم است؛
بهگونهای که با استفاده از معنویت میزان انطباقپذیری فرد افزایش مییابد (ایمونز، 2000). محققان بسیاری چون نوبل (2000)، زوهار و مارشال (2002)، واگان (2002) و کینگ (2008) از زوایای مختلف هوش معنوی را تعریف کردهاند؛ اما آنچه از مقایسة همه این تعاریف برداشت میشود این است که هوش معنوی نوعی از هوش و ویژگی شخصیتی است که دربارة مسایل وجودی، هستیشناسی و اساس شناخت و خردمندی است و از نظر تجربههای ذهنی از دیگر انواع هوشها متمایز است و باعث خلاقیت و تجلی خود وجودی انسان میشود. هوش معنوی راهی برای ارتباط میان دنیای درون یعنی لایة معنوی زندگی و دنیای بیرونی ما انسانهاست که با ایجاد چنین درک عمیقی از زندگی میتوان برای غلبه بر تنشهای روزمره و دنیایی که در آن زندگی میکنیم مؤثر واقع شد. بنابراین شناخت این هوش از حیث شیوة عملکرد و اثرگذاری بر فعالیتهای آموزشی و مدیریتی معلمان
میتواند به تقویت، بهبود و به کارگیری آن در عمل منجر شود.
هوش معنوی زیربنای باورهای معلم و نقشی است که این باورها و ارزشها در
کنشهایی که او انجام میدهد و به زندگی خود شکل میدهد به شمار میآید (کدخدایی و جهانی، 1389) و در معلم احساسی پدید میآورد که وی خود را مسئول، فعال، فردی خلاق برای کنشهای خود و دریافت آن میبیند (صمدی،1385)؛ همچنین نقشی اساسی در زمینههای گوناگون بهویژه در ارتقا و بهبود مؤلفههای روانشناختی مانند خودکارآمدی معلمان دارد (مرعشی، نعامی، زرگر، غباری بناب،1390).
خودکارآمدی معلمان باورهای معلمان دربارة تواناییآنان در بهکارگیری مؤثر از استعدادهای دانشآموزان تعریف شده است (ینیسی[10]، 2009). تسچان- موران و وولفولک هوی (1998) خودکارآمدی معلم را همان باورهای معلم دربارة تواناییها و قابلیتهای او برای سازماندهی و اجرای راهبردهای اجرایی لازم برای ارائة موفقیتآمیز یک تدریس ویژه در شرایط و موقعیتهای ویژه و بهخصوص دانستهاند (اسین شاهین و اتای[11]، 2010). احساس خودکارآمدی یک معلم، متغیر مهم و مؤثری روی موضوعاتی مانند مدیریتکلاس درس، سبکها و روش و استراتژیهای استفادهشده، افزایش انگیزش دانشآموزان و موفقیتهای آنان است (یوزم و اوزکلیک، سنتراک،2010).
گیبسون و دمبو[12](1954) نیز نتیجه گرفتهاند معلمانی که حس خودکارآمدی بیشتری دارند، توانایی تدریس بیشتری نیز دارند و فرصت بیشتری برای عملکرد موفق دانشآموزان به وجود میآورند (به نقل از رمضانینژاد، همتی نژاد و همتینژاد،1389). معلمان با خودکارآمدی زیاد بهتر به نیازهای دانشآموزان مخاطب توجه میکنند، روش و استراتژیهای جدید تدریس را به کار میبرند (سنلر، سانگر[13]،2010) و به دانشآموزان و تدریس تعهد بیشتری نشان میدهند، اشتیاق بیشتری در تدریس دارند و در تدریس بیشتر باقی میمانند ( گرول،اکتی[14]،2010). بنابراین، باتوجهبه اهمیت و نقش مهمی که ویژگیهای شخصیتی معلم (هوش معنوی و خودکارآمدی) در فرایند تدریس دارند؛ همچنین برای لزوم ایجاد درک روشنتری از معنویت و کاربرد هوش حاصل از آن در زندگی و کار، تعاملات، انعطافپذیری، سلامت روان، کاهش افکار ناکارآمد در معلمان دورة ابتدایی، لزوم توجه به جنبة هدایتگری، کمککننده و راهبردیبودن هوش معنوی در انتخابها و اقدامات معلمان دورة ابتدایی، ضرورت توجه به اهمیت و نقش تأثیرگذاری اعتقادات و باورهای معلمان بر انگیزة آنان و همچنین کارکرد سازمان آموزش و پرورش، ضرورت توجه به نقش سبک تدریسی که معلم در کلاس برمیگزینند در ارتقا و بهبود عملکرد حرفهای و رفتار آموزشی آنان و ضرورت توجه به چگونگی اجرای اثربخش و کارای تدریس، پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤالها برآمده است:
سؤال اول: سهم هوش معنوی و خودکارآمدی معلمان دورة ابتدایی در پیشبینی سبکهای تدریس آنان به چه میزان است؟
سؤال دوم: آیا بین سبکهای تدریس و هوش معنوی و خودکارآمدی معلمان با توجه به جنسیت، سابقة تدریس و وضعیت تأهل و رشتة تحصیلی آنان تفاوت وجود دارد؟
روش پژوهش
این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوة گردآوری اطلاعات از نوع توصیفیهمبستگی است.
جامعه، نمونه و روش نمونهگیری: جامعةآماری پژوهش شامل تمامی معلمان دورة ابتدایی(223نفر) شهرستان رودبار است که در سال تحصیلی 93-92 مشغول به تدریس بودهاند و در این تحقیق تمام جامعة آماری بهروش سرشماری کل (تعداد 223معلم)، برای گروه مطالعهشونده انتخاب شدهند.
در جدولهای 1و2 برخی از ویژگیهای جمعیتشناختی ارائه شده است. دادههای جمعیتشناختی شامل جنسیت، سن، سابقة تدریس، مدرک تحصیلات، رشتة تحصیلی است که در زیر ارائه شده است.
جدول1: توزیع فراوانی معلمان به تفکیک متغیرهای دموگرافیک
متغیر دموگرافیک |
سطوح طبقهبندی |
فراوانی و جمع فراوانیها |
درصد فراوانی |
|
جنسیت |
زن |
140 |
219 |
9/63 |
مرد |
79 |
1/36 |
||
رشتة تحصیلی |
غیرمرتبط |
118 |
219 |
9/53 |
مرتبط |
101 |
1/46 |
||
مدرک تحصیلی |
دیپلم |
16 |
219 |
3/7 |
فوقدیپلم |
29 |
2/13 |
||
لیسانس |
167 |
3/76 |
||
فوقلیسانس |
7 |
2/3 |
||
سن |
- |
- |
219 |
100 |
سابقه تدریس |
- |
- |
219 |
100 |
جدول 2: شاخصهای توصیفی مربوط به متغیرهای سبکهای تدریس، خودکارآمدی و هوش معنوی
متغیر |
تعداد |
میانگین |
انحراف معیار |
سبک تدریس |
219 |
465/145 |
177/11 |
خودکارآمدی |
219 |
073/94 |
644/9 |
هوش معنوی |
219 |
744/67 |
830/9 |
ابزار تحقیق:برای جمعآوری اطلاعات ضروری پژوهش، از سه پرسشنامة سبک تدریس گراشا (1996)، خودکارآمدی تسچانن- موران و وولفولک هوی (2001) و هوش معنوی کینگ (2008) استفاده شده است. روایی این سه پرسشنامه را استادان دانشگاه تهران و الزهرا تأیید کردهاند که در ادامه توضیحاتی دربارة آنها ارائه میشود:
پرسشنامة سبک تدریس گراشا (1996): پرسشنامة مذکور یک ابزار خودگزارشدهی است که حاوی پنج سبک تدریس مدل شخصی، تسهیلگری، تخصصی، اقتدارگرا و تعاملی است. هر سبک دارای گویههایی است و هریک از گویهها بر پایی یک مقیاس 5درجهای لیکرت با درجههای کاملاً موافقم (با نمرة5) تا کاملاً مخالفم (با نمرة1) ساخته شدهاند و پاسخدهنده یکی از درجهها را برای پاسخ خود به هر گویه انتخاب میکند. روش نمرهدهی این پرسشنامه به این صورت است که مجموع نمرة پاسخدهنده در هر سبک جمع میشود و سپس سبکی که نمرة پاسخدهنده در آن بیشتر است، سبک تدریس غالبِ پاسخدهنده محسوب میشود؛ برای مثال سؤال23پرسشنامه به این صورت است که «من معمولاً به دانشجویان نشان میدهم که چگونه از اصول و مفاهیم مختلف استفاده کنند». برای سنجش پایایی این پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شده که مقدار آن 89/0 محاسبه شده است. آلفای کرونباخ هریک از مؤلفههای پرسشنامه سبک تدریس گراشا نیز بهترتیب مدل شخصی 74/0، تسهیلگری 81/0، تخصصی 86/0، اقتدارگرا 86/0 و تعاملی 85/0 محاسبه شدهاند.
پرسشنامة خودکارآمدی تسچانن- موران و وولفولک[15](2001): این پرسشنامه دارای گویههایی است که ماهیت چندی بعدی تدریس را از طریق تکالیف تدریس ویژه در چندین حیطة عملکردی بهخوبی منعکس میکند. این پرسشنامه را تسچانن- موران و وولفولک هوی در سال 1998 میلادی ساختهاند. برای مثال سؤال چهارم پرسشنامه به این صورت است که «تا چه حد میتوانید دانشآموزان کمعلاقه به تحصیل را علاقهمند سازید؟» پرسشنامة خودکارآمدی معلم برمبنای مقیاس لیکرت 5درجهای از بسیارزیاد (نمرة 5) تا خیلیکم (نمرة 1) تنظیم شده است و در برگیرندة سه مؤلفة 1) خودکارآمدی راهبردهای آموزشی 2) خودکارآمدی مدیریت کلاس و 3) خودکارآمدی درگیرکردن دانشآموزان است. مجموع نمرات کل مقیاس نشاندهندة نمرة خودکارآمدی تدریس است. برای سنجش پایایی این پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شده که مقدار آن 91/0 محاسبه شده است.
پرسشنامة هوش معنوی گینگ (2008)[16]: این پرسشنامه یک پرسشنامة خودسنجی است که دیوید گینگ[17] آن را در سال 2008 میلادی ساخته است. این پرسشنامه شامل خردهمقیاسهای تفکر وجودی انتقادی، ایجاد معنای شخصی، آگاهی متعالی و گسترش حالت هوشیاری است که هریک از این خردهمقیاسها شامل گویههایی هستند و هر گویه دارای یک طیف 5درجهای از کاملاً درست (نمرة 4) تا نظری ندارم (نمرة 0) است. نمرة کل مقیاس از مجموع نمرههای بهدستآمده از هر خردهمقیاس یا گویه حاصل میشود؛ برای مثال سؤال چهارم پرسشنامه به این صورت است که «قادر به تعریف هدف یا دلیل زندگیام هستم». برای سنجش پایایی این پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شده که مقدار آن 93/0 محاسبه شده است.
روش تجزیه و تحلیل دادهها: برای تجزیه و تحلیل دادهها، از روشهای استنباط آماری (رگرسیون چندگانه با روش گامبهگام و واریانس چندراهه (MANOVA)) استفاده شده است.
یافتهها
بررسیسؤالهای پژوهش
سؤال اول: سهم هوش معنوی و خودکارآمدی معلمان دورة ابتدایی در پیشبینی سبکهای تدریس آنان به چه میزان است؟
در تعیین سهم خودکارآمدی و هوش معنوی معلمان، در پیشبینی سبکهای تدریس آنان از رگرسیون گامبهگام استفاده شده است؛ به این صورت که خودکارآمدی و هوش معنوی در پیشبینی سبکهای تدریس معلمان وارد معادلة رگرسیون شدهاند.
جدول 3: تحلیل رگرسیون مؤلفههای واردشده در معادلة رگرسیون
مدل |
R |
ضریب تعیین |
ضریب تعیین تعدیلشده |
برآورد خطای استاندارد |
هوش معنوی |
516/0 |
266/0 |
263/0 |
596/9 |
هوش معنوی و خود کارآمدی |
562/0 |
316/0 |
369/0 |
290/9 |
جدول 3، نتایج تحلیل رگرسیون گامبهگام برای پیشبینی سهم هریک از متعیرهای هوش معنوی و خود کارآمدی را در سبکهای تدریس نشان میدهد. همانگونه که مشاهده میشود متغیر «هوش معنوی» بهتنهایی 6/26درصد از تغییرات سبکهای تدریس را پیشبینی میکند. در گام بعدی که متغیر خودکارآمدی وارد تحلیل شده است، این عدد به 6/31 درصد رسیده است.
جدول 4: تحلیل واریانس مؤلفههای واردشده در رگرسیون
مدل |
|
مجموع مجذورات |
df |
مجذور میانگین |
F |
سطح معناداری |
هوش معنوی |
رگرسیون |
505/725 |
1 |
505/7254 |
774/78 |
001/0 |
باقیمانده |
989/19983 |
217 |
092/92 |
|
|
|
کل |
493/27238 |
218 |
|
|
|
|
هوش معنوی و خودکارآمدی |
رگرسیون |
886/8596 |
2 |
443/4298 |
806/49 |
001/0 |
باقیمانده |
607/18641 |
216 |
304/86 |
|
|
|
کل |
493/27238 |
218 |
|
|
|
جدول 4 نتایج تحلیل واریانس را برای متغیرهای واردشده به رگرسیون نشان
میدهد. همانگونه که مشاهده میشود مقدار F برای مدل اول و دوم بهترتیب 774/78 و 806/49 به دست آمده که در سطح 01/0 است (01/0p<).
جدول 5: آمارهی مدل رگرسیون و میزان ضریب بتا برای تعیین متغیرهای هوش معنوی
و خودکارآمدی در پیشبینی سبکهای تدریس
مدل |
ضرایب استانداردنشده |
ضرایب استاندارد |
t |
سطح معناداری |
|
B |
خطایاستاندارد |
Beta |
|||
هوش معنوی |
587/0 |
066/0 |
516/0 |
876/8 |
001/0 |
هوش معنوی |
422/0 |
371/0 |
371/0 |
526/5 |
001/0 |
خودکارآمدی |
307/0 |
265/0 |
265/0 |
944/3 |
001/0 |
جدول 5 آمارة مدل رگرسیون و میزان ضریب بتا برای تعیین سهم متغیرهای هوش معنوی و خودکارآمدی در پیشبینی سبکهای تدریس را نشان میدهد. همانگونه که مشاهده میشود متغیرهای هوش معنوی و خود کارآمدی بهصورت مثبت در سبک تدریس تأثیرگذار است. به این صورت که در مدل اول بهازای یک انحراف استاندارد تغییر در متغیر هوش معنوی معلمان، 516/0 واحد در سبک تدریس آنان تغییر ایجاد
میشود. در مدل دوم نیز به ازای یک انحراف استاندارد تغییر در هوش معنوی و خودکارآمدی معلمان، 636/0واحد در متغیر سبک تدریس آنان تغییر ایجاد میشود.
سؤال دوم: آیا بین سبکهای تدریس و هوش معنوی و خودکارآمدی معلمان با توجه به جنسیت، سابقة تدریس و وضعیت تأهل و رشتة تحصیلی آنان تفاوت وجود دارد؟
برای بررسی این سؤال، آزمون تجزیه و تحلیل واریانس چندراهه (MANOVA) به کار رفته است.
جدول 6: آمارة چندمتغیری اثر پیلایی برای بررسی معناداری تفاوت خودکارآمدی و هوش معنوی
و سبک تدریس در بین معلمان بر اساس سابقة تدریس
منبع اثر |
اثر پیلایی |
F |
درجة آزادی فرضیه |
درجة آزادی خطا |
سطح معناداری |
سابقة تدریس |
072/0 |
680/2 |
6 |
000/430 |
015/0 |
جدول 6، نتایج آزمون چندمتغیری اثر پیلایی برای بررسی معناداری تفاوت خودکارآمدی، هوش معنوی و سبک تدریس را در بین معلمان بر اساس سابقة تدریس متفاوت نشان میدهد. همانگونه که مشاهده میشود، مقدار آمارة اثر پیلایی وF برای متغیر سابقة تدریس معلمان بهترتیب، 072/0، 680/ 2به دست آمده که معنادار است (05/0>P)، بنابراین سابقة تدریس در بین سبکهای تدریس خود کارآمدی و هوش معنوی معلمان اثر معنادار دارد.
جدول7: آزمون اثر بینگروهی معلمان با سابقة تدریس متفاوت از نظر خودکارآمدی و هوش معنوی و سبک تدریس
منبع تغییرات |
متغیر وابسته |
درجه آزادی |
مجذورات میانگین |
F |
سطح معناداری |
سابقة تدریس |
سبک تدریس |
2 |
297/418 |
422/3 |
034/0 |
هوش معنوی |
2 |
045/46 |
474/0 |
623/0 |
|
خودکارآمدی |
2 |
926/78 |
847/0 |
430/0 |
جدول 7، آزمون مقایسة بین آزمودنیها برای متغیرهای خودکارآمدی و هوش معنوی و سبکهای تدریس معلمان را براساس سابقة تدریسشان نشان میدهد. همانگونه که مشاهده میشود، مقدار آمارة F برای بررسی تفاوت بین معلمان با سابقة خدمتی مختلف دربارة سبک تدریسشان، 422/3 به دست آمده که از نظر آماری معنادار است (05/0>P). بنابراین میتوان گفت که بین معلمان با سابقة خدمتی متفاوت از نظر سبک تدریس تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین مقدار آمارة F برای بررسی تفاوت بین سابقة تدریس دربارة هوش معنوی و خودکارآمدی بهترتیب 474/0 و 847/0 به دست آمده که از نظر آماری معنادار نیست (05/0<p)؛ پس میتوان گفت که بین معلمان با سابقة تدریس مختلف در متغیر هوش معنوی و خودکارآمدی تفاوت معنادار وجود ندارد.
جدول 8: آمارة چندمتغیری اثر پیلایی برای بررسی معناداری تفاوت خودکارآمدی، هوش معنوی و سبک تدریس در بین معلمان بر اساس رشتة تحصیلی (مرتبط یا غیر مرتبط با دورهی ابتدایی)
منبع اثر |
اثر پیلایی |
F |
درجة آزادی فرضیه |
درجة آزادی خطا |
سطح معناداری |
رشتة تحصیلی (مرتبط یا غیرمرتبط) |
038/0 |
804/2 |
3 |
000/215 |
041/0 |
جدول 8، نتایج آزمون چندمتغیری اثر پیلایی برای بررسی معناداری تفاوت خودکارآمدی، هوش معنوی و سبکهای تدریس را در بین معلمان براساس مرتبط یا غیرمرتبطبودن رشتة تحصیلی آنان نشان میدهد. همانگونه که مشاهده میشود، مقدار آمارة اثر پیلایی وF برای متغیر رشتة تحصیلی معلمان بهترتیب 038/0، 84/2 به دست آمده که معنادار است (05/0>P)، بنابراین مرتبط یا غیرمرتبطبودن رشتة تحصیلی معلمان در بین سبکهای تدریس، خود کارآمدی و هوش معنوی معلمان اثر معنادار دارد.
جدول 9: آزمون اثر بینگروهی معلمان بر اساس مرتبط یا غیرمرتبطبودن رشتة تحصیلی از نظر خودکارآمدی و هوش معنوی و سبک تدریس
منبع تغییرات |
متغیر وابسته |
درجة آزادی |
مجذورات میانگین |
F |
سطح معناداری |
رشتهی تحصیلی |
سبک تدریس |
1 |
652/0 |
005/0 |
943/0 |
هوش معنوی |
1 |
868/563 |
968/5 |
015/0 |
|
خود کارآمدی |
1 |
264/96 |
035/1 |
310/0 |
جدول 9، آزمون مقایسة بین آزمودنیها برای متغیرهای خودکارآمدی و هوش معنوی و سبکهای تدریس معلمان را براساس مرتبطبودن یا نبودن رشتة تحصیلی آنان نشان
میدهد. همانگونه که مشاهده میشود، مقدار آمارة F برای بررسی تفاوت بین معلمان با رشتة تحصیلی متفاوت دربارة هوش معنوی 035/1 به دست آمده که از نظر آماری معنادار است (05/0>P)؛ بنابراین میتوان گفت که بین معلمان براساس مرتبطبودن یا نبودن رشتة تحصیلی آنان از نظر هوش معنوی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین مقدار آمارة F برای بررسی تفاوت معلمان براساس مرتبطبودن یا نبودن رشتة تحصیلی معلمان دربارة سبکهای تدریس و خودکارآمدی بهترتیب 005/0 و 035/1 به دست آمده که از نظر آماری معنادار نیست (05/0<p)؛ بنابراین میتوان گفت که بین معلمان براساس مرتبطبودن یا نبودن رشتة تحصیلی آنان در متغیر سبکهای تدریس و خودکارآمدی تفاوت معنادار وجود ندارد. در پایان باید گفت که سبکهای تدریس معلمان، هوش معنوی و خودکارآمدی آنان براساس دو متغیر جنسیت و تأهل تفاوت معناداری نداشتند.
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر هوش معنوی و خودکارآمدی معلمان بر
سبکهای تدریس آنان در شهرستان رودبار انجام شده است. نتایج یافتهها از تحلیل واریانس چندراهه نشان میدهد که بین میانگین معلمان با سابقة خدمتی مختلف از نظر سبک تدریس تفاوت معناداری وجود دارد؛ اما بین میانگین معلمان با سابقة تدریس مختلف از نظر دو متغییر دیگر یعنی هوش معنوی و خودکارآمدی تفاوت معنادار وجود ندارد. این یافته از نظروجود ارتباط بین سبک و سابقة تدریس با نتایج پژوهش جو( 2007) همسو و با پژوهش حسنزاده، بهرام رضایی، پولادی و حسنزاده (1390) با عنوان «تعیین سبکهای آموزشی اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان در دروس تئوری» که بیانگر نبود رابطة معنیدار میان سابقة تدریس و سبک تدریس استادان است ناهمسو میباشد. در تبیین این یافته میتوان گفت که افزایش سابقة آموزشی معلمان ابتدایی باعث میشود که بر موضوع اصلی و مهارتهای آموزشی تسلط خوبی پیدا کنند و راهبردها و سبکهای آموزشی، سبکهای تدوین هدف، برنامههای آموزشی و مدیریتکلاس درس بسیارخوبی بیابند. همچنین میتوانند به تفاوتهای فردی شاگردان خود آگاه شوند، قدرت هدایت کلاس بهسوی هدفهای مشخص را بیابند و احساسات سلطهجویانة خود را
بهآسانی کنترل کنند. افزایش سابقة تدریس باعث میشود که معلمان دارای گنجینهای از الگوها، سبکها و روشهای تدریس بیشتر و مختلفی شوند تا بههنگام ضرورت و برحسب نوع درس و شرایط تدریس یک یا برخی از آنها را به کار گیرند و با بهرهگیری از سبکها و روشهای فعال تدریس زمینههای کسب مهارتها و لوازم زندگی را در دانشآموزان؛ شهروندان آیندة دهکدة جهانی به وجود آورند. این یافته از نظر ارتباط نداشتن خودکارآمدی با سابقة تدریس با نتایج تحقیقات رحمانی (1392)، اسلامدوست (1392)، جعفری و همکاران (1390) مطابقت دارد و با نتایج تحقیقات شمسی و همکاران (1392)، مهدیزاده کندوانی و همکاران (1389) ناهمخوان است. در تفسیر این یافته میتوان گفت که خودکارآمدی باوری است که یک فرد دربارة انجام یک رفتار مشخص دارد. چون خودکارآمدی باوری است و به پیشنة ذهنی افراد وابسته است، نمیتوان نتیجهای مبنیبر ارتباط سابقه و این باور پیدا کرد. معلمان خودکارآمد با هر سابقة تدریس که دارند، سعی در استفاده از فنون و سبکهای متنوع و کارآمد دارند که با نوع کلاس، سبک یادگیری دانشآموزان، موقعیت، محتوا، استعداد یادگیرنده و خوی و منش خود مطابقت کند و مدام تواناییها و رفع نقایص و کمبودهای تدریس خود را ارزیابی میکند. این یافته از نظر نبود ارتباط بین هوش معنوی و سابقة تدریس با نتایج کیخا (1392)، شایانفر (1391)، گلچین(1390) همسو با نتایج رقیب و سیادت(1388)، نوبل (2000)، واگان (2002) ناهمسوست. در تفسیر این یافته میتوان گفت که فطرت، ذاتی است و در همة انسانها صرف نظر از جنس، سن، سابقه، نژاد، تأهل، تجرد وجود دارد. همچنانکه درآیة فطرت آمده است که «روی خود را متوجه آیین خالص پروردگارکن این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده است و دگرگونی در آفرینش خداوند نیست، این است دین و آیین محکم و استوار، ولی اکثر مردم نمی دانند (سورة روم، آیه30). همچنین بین میانگین معلمان براساس رشتة تحصیلی( مرتبطبودن یا نبودن) از نظر هوش معنوی تفاوت معنیداری هست و آنچنانکه تحلیلها نشان میدهد میانگین هوش معنوی معلمان دارندة رشتة تحصیلی مرتبط بیشتر از معلمان رشتة تحصیلی غیرمرتبط هستند؛ بنابراین میتوان گفت معلمانی که دارای رشتة تحصیلی مرتبط، هوش معنوی بسیاری دارند؛ اما بین میانگین معلمان براساس رشتة تحصیلی(مرتبط و غیرمرتبطبودن) از نظر سبک تدریس و خودکارآمدی تفاوت معناداری نیست. این یافته از نظر وجود ارتباط بین هوش معنوی و رشتة تحصیلی معلمان با نتیجة تحقیق کریمی مونقی، اکبری لاله و همکاران (1390) همسو و با نتایج تحقیقات نوحی و همکاران (1391)، غنا و همکاران (1390) ناهمسوست. در تفسیر این یافته میتوان گفت هوش معنوی معلم زمینة تمام آن چیزهایی است که به آن معتقد است و نقش باورها، اعتقادات، هنجارها و عقاید و ارزشها را در فعالیتهایی که بر عهده دارد، در بر میگیرد. تحصیل معلم در رشتة مرتبط با آموزش ابتدایی علاوهبر آگاهی و برخورداری هرچه بیشتر او از حرفه، مهارتها، سبکها و فنون تدریس و تسلط بر آنها باعث آگاهی بیشتر وی از ارزشها، اصول انسانی، اجتماعی و اخلاقی و معنوی مربوط به این دوره و حتی تحول در فرایند آموزش، تغییر باورها، نگرشهای معلم به این دوره
میشود؛ درنتیجه، معلم را در فراهمکردن چارچوب مناسب برای آموزش و یادگیری دانشآموزان قادر میسازد. این یافته از نظر ارتباطنداشتن بین خودکارآمدی و رشتة تحصیلی با نتایج تحقیقات جعفری و همکاران (1390)، محرمزاده و حسینزاده (1388) همسو و با نتایج تحقیقات آمنه عالی(1387) ناهمسوست. در تفسیر این یافته میتوان گفت احساس خودکارآمدی تدریس معلم لزوماً بهمعنای دارابودن مهارتهای شخصی تدریس نیست؛ بلکه به این معنی است که معلم باور داشته باشد که توانایی انجام وظایف تدریس را بهشکل مطلوب و در شرایط مختلف دارد. خودکارآمدی انگیزش بنیادی معلمان دورة ابتدایی را برای موفقیت در تدریس فراهم میکند، بنابراین، معلمان دورة ابتدایی (چه در رشتة تحصیلی مرتبط و چه غیرمرتبط) اگر باور داشته باشند که میتوانند با تکیهبر
تواناییهای خود وظایف تدریس را انجام دهند، قابلیتهایشان را پرورش خواهند داد. علاوه بر این، در یافتههای این بخش از پژوهش تفاوت معناداری در میانگین خودکارآمدی و هوش معنوی و سبکهای تدریس معلمان از نظر جنسبت و وضعیت تأهل دیده نشد. این یافته از نظر نبود ارتباط بین خودکارآمدی و جنسیت با نتایج رحمانیفر (1392)، اسلامدوست (1392)، شمسی و همکاران (1392) مطابقت دارد و با نتایج تحقیقات بهدانی و همکاران (1391)، زارع بیدکی و همکاران (1391) همسو نیست. در تفسیر این یافته میتوان گفت خودکارآمدی از باور افراد سرچشمه میگیرد و این باور دربارة خود و توانایی برای انجام کارها و مقابله با موانع است و برای جنس مرد و زن، متأهل یا مجرد هیچ تفاوتی در آن نیست؛ زیرا هردو جنس میتوانند دربرابر تواناییهای خود نگرش مثبت و قوی داشته و یا اینکه نگرش منفی ضعیفی داشته باشند و از خودکارآمدی زیاد یا اندکی برخوردار باشند. این عامل در هردو جنس غنیترین منبع درونی فردی است که بر انگیزة معلمان اثر میگذارد و باعث میشود که تصمیمها و انتخابهایی باکیفیت عالی بگیرند. این یافته از جهت نبود ارتباط بین هوش معنوی و جنسیت با نتایج تحقیقات شایانفر (1391)، پورسلطانی و همکاران (1391)، نوحی و همکاران(1391) همسو و با نتایج تحقیقات رئیسی و همکاران (1391)، تولایی انجیله و همکاران (1392) همسو نیست.
پیشنهادها
1- براساس نتایج حاصل از سؤال اصلی اول این پژوهش که نشان داد گزینش سبک تدریس معلمان دورة ابتدایی متأثر از خودکارآمدی و هوش معنوی آنان و آگاهی معلمان از سبکها و روشهای جدید و فعال تدریس است، پیشنهاد میشود که:
الف) مسئولان آموزش و پرورش برای برپایی کارگاههای آموزشی با هدف آشناکردن بیشتر معلمان با مسائل مذهبی و معنوی، الگوها، سبکها و روشهای جدید آموزش و تدریس اقدام کنند.
ب)آموزش معنوی معلمان برای تقویت ایمان به جاودانگی و تنظیم رفتار و عقاید و مسیر زندگی براساس آن؛ مطالعة داستانها، کلمات قصار، تعالیم یا دیگر نکات پندآموز در لحظات سخت زندگی؛ ارزشمند دانستن امر تحصیل و آموزش و ارتقای سطح معنوی و دینداری؛ اهتمام در اعمال و مناسک و واجبات دینی و توجه و پایبندی به آداب و سنن و مراسم مذهبی در مراحل مختلف زندگی؛ توسعة صداقت و درستکاری در اعمال، رفتار و گفتار؛ مثبتنگری و توجه به نکات مثبت و مشترک در راستای حفظ ارتباط با دیگران است.
2- براساس نتایج این پژوهش که نشان میدهد متغیر خودکارآمدی به عواملی غیر از متغیرهای جمعیتشناختی وابسته است و هوش معنوی در معلمان دورة ابتدایی تأثیرپذیر از رشتة تحصیلی و سطح تحصیلات معلمان قرار دارد؛ بنابراین پیشنهاد میشود که:
الف) بیش از پیش، زمینه و فرصت برای ادامة تحصیل معلمان دورة ابتدایی برای کسب مهارتهای حرفهای، ارتقای علمی، مهارتی، نگرشی و معنوی آنان فراهم شود.
ب) فعالکردن بحثهای حرفهای در محیط مدرسه و اهمیتدادن به فعالیتهای حرفهای گروههای آموزشی برای تبادل تجربهها، نظرها و پیشنهادهای حرفهای در بین معلمان این دوره .
ج) شناخت و قدردانی از موفقیتهای معلمان دورة ابتدایی که موجب رشد و افزایش خودکارآمدی، عزّت نفس و خودشکوفایی آنان میشود. شاید این نیرومندترین و کم هزینهترین عامل برای افزایش خودکارآمدی معلمان دورة ابتدایی باشد.