نویسندگان
1 کارشناس ارشد تحقیقات آموزشی، دانشگاه شهید چمران اهواز، خوزستان، ایران
2 استادیار گروه علوم تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز، خوزستان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
This study was carried out to compare the impact of linear and non-linear blended learning on students' academic achievement in science lesson. In this semi-experimental research, with two-group to pre-test and post-test, 50 of 7th grade junior high school male students in Andimeshk city were selected using cluster sampling and then randomly divided into two groups (linear and nonlinear). In this research, students' training was in the form of a combination of in-person training (teaching in the classroom) and learning through an online learning environment in seven sessions with duration of 90 minutes. One of the blended learning groups was received linearly and the other one non-linearly. Measuring instrument was a researcher-made test for measuring academic achievement in experimental science lesson consisted of 30 multiple-choice questions and a self-regulated learning strategies questionnaire contained 22 questions based on five-point Likert scale. The reliability of researcher-made test by test-retest method (75%) and reliability of self-regulated learning strategies was calculated by Cronbach's alpha coefficient (78%). A univariate analysis of covariance was used for data analyzing. Results indicates that linear blended learning group have more academic achievements compared with the non-linear blended learning in science lesson.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
با ورود فناوری اطلاعات و ارتباطات به عرصة آموزش و یادگیری، شیوة جدیدی از آموزش و یادگیری ظهور یافت که آن را «یادگیری برخط[1]» نامیدند. اگرچه این شیوة آموزش و یادگیری توانسته است بسیاری از محدودیتهای آموزشهای صرفاً چهره به چهره را برطرف کند، اما خود نیز دارای محدودیتهایی است. بر این اساس، به عقیدة متخصصان و صاحبنظران رویکرد دیگری با نام «یادگیری ترکیبی[2]» وجود دارد که با ترکیب یادگیری برخط و یادگیری چهره به چهره[3]، میتواند بخشی از کاستیهای آموزش یا یادگیری برخط را جبران کند.
یادگیری ترکیبی یک اصطلاح نسبتاً جدید است؛ اما مفهوم آن برای چندین دهه بوده که در حوزههایی مانند آموزش مجازی وجود داشته است. به ﻃﻮﺭ ﮐﻠﻲ، ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻳﺎﺩﮔﻴﺮﻱ ﺗﺮﮐﻴﺒﻲ ﺑﻪ ﻧﺴﻞ ﺳﻮﻡ از ﺳﻴﺴﺘﻢﻫﺎﻱ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺭ ﺍﻃﻼﻕ میﺷﻮﺩ (صالحیعمران و سالاری، 1391). برای یادگیری ترکیبی تعاریف متعددی ذکر شده است. بر اساس یکی از رایجترین تعاریف، یادگیری ترکیبی، ترکیبی از آموزش برخط و کلاس درس است که شامل برخی از امکانات دورههای برخط در کنار ارتباطات چهره به چهره است (روای و جردن[4]، 2004). در تعریف دیگر، یادگیری ترکیبی، ترکیبی از آموزش چهره به چهره و برخط، فناوریها و روششناسیها معرفی شده است (شارما[5]، 2010). پیچانو[6](2006) میگوید دو عنصر مهم در تعریف یادگیری ترکیبی وجود دارد که یکی آموزش برخط و دیگری آموزش چهره به چهره است. برخی یادگیری ترکیبی را یادگیری هیبرید[7] یا یادگیری آمیخته[8] هم نامیدهاند (سالاری و کرمی، 1393). برای بهتر نشاندادن مفهوم یادگیری ترکیبی، استیسی و جربیک[9] (2009) برای آن پیوستاری مطرح کردهاند که در شکل 1 نشان داده شده است.
یادگیری ترکیبی
|
یادگیری چهره به چهره |
یادگیری الکترونیکی |
شکل1: پیوستار یادگیری ترکیبی (استیسی و جربیک، 2009)
کوشه[10] (2010) ﻣﺰاﯾﺎی یادگیری ترکیبی را این گونه بر میشمارد: 1) ﻳﺎﺩﮔﻴﺮﻱ ﺗﺮکیبی با ﺗﺮﮐﻴﺒﻲ ﺍﺯ فنون ﻭ فناوریهای ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ ﻣﺨﺘﻠﻒ، میتواند موفقیتهای ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﺒﻮﺩ بخشد، 2) ﻳﺎﺩﮔﻴﺮﻱ ﺗﺮﮐﻴﺒﻲ میﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻧﻲ ﺑﺎ شیوهها و سطوح یادگیری مختلف به کار رود، 3) ﻳﺎﺩﮔﻴﺮﻱ ﺗﺮکیبی ﺭﻭﺷﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ کاهش ﻫﺰﻳﻨﻪﻫﺎﻱ ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ در ﺣﺎﻟﺖ ﮐﻠﻲ، 4) ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ فنون ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ ﻣﺘﻨﻮﻉ، ﺳﺒﺐ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺤﺘﻮای دورهها میشود، 5) با ﺍﺳﺘﻔﺎﺩة ﺗﺮﮐﻴﺒﻲ ﺍﺯ ﺁﻣﻮﺯﺵ چهره به چهره ﻭ فنون ﺁﻣﻮزشی ﺩﻳﮕﺮ، ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﺎﻳﻲ میﺗﻮﺍﻧﻨﺪ علاوه بر ملاقات معلم، به طور غیرحضوری نیز به آموزش دسترسی داشته باشند.
استابز، مارتین و اندلر[11] (2006) تأکید کردهاند که یادگیری ترکیبی، نهتنها به یادگیرنده قدرت انتخاب بیشتری میدهد، بلکه مزایای بسیاری مانند افزایش تأثیر یادگیری، گسترش دامنة یادگیری، صرفهجویی در زمان و هزینهها و عرضة سریعتر دانش و اطلاعات را به دنبال دارد. از دیدگاه پارک[12] (2017) یادگیری ترکیبی تحولی سریع و مهم در محیط آموزشی است. بر اساس این تغییر، آموزش به سمت یادگیری تعاملی به جای یادگیری انتقالی، افزایش دسترسی یادگیرندهمحور، انعطافپذیری و صرفهجویی در هزینهها حرکت کرده است. البته یادگیری ترکیبی، معایبی نیز دارد که از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: بروز مشکلاتی در مدیریت زمان و نیازهای مربوط به یادگیرندگان؛ بروز مشکلاتی در فناوری موقع شروع کار با این روش؛ برنامهریزی یا یکپارچگی ضعیف، ایدههای خوب، اما کمبود زمان، حمایت و پول (سیدی و یعقوبی، 1392).[a1]
برای محیطهای یادگیری ترکیبی دو نوع طراحی یادگیری خطی و غیر خطی[13] میتوان ذکر کرد. اغلب محیطهای یادگیری برخط، به صورت خطی طراحی میشوند که در آن یادگیرندگان موظفند به دنبال مسیر یادگیری تعیینشدة طراح آموزشی گام بردارند. در یادگیری خطی، یادگیرندگان از طریق طرح و نقشه، در یک مسیر خطی و به صورت گام بهگام از یک مرحله به مرحله بعد منتقل میشوند. در مقابل، در طراحی و روش غیر خطی، واحد یادگیری را یادگیرنده تعیین میکند. یادگیرندگان میتوانند از هر نقطهای به یادگیری وارد شوند و برای انجام وظایف، در مسیری که ترجیح میدهند، حرکت کنند. برسین[14] (2004) به دلیل تنوع در یادگیری، دو رویکرد مختلف را برای یادگیری ترکیبی معرفی کرده است: الف) مدل جریانی[15](جریان برنامه) ؛ ب) مدل شعاعی[16].
الف) مدل جریان برنامه: یکی از رویکردهای یادگیری ترکیبی است که متشکل از یک برنامة آموزشی گام به گام با چند مرحله است. هر مرحله هماهنگ با ساختار مرحلة قبل است به این صورت که توالی انجام مراحل را طراح آموزشی مشخص میکند و یادگیرنده موظف است طبق همان طرح و توالی، وظایف خود را انجام دهد. از این رو مدل جریان برنامه ساختاری خطی دارد. مدل جریان برنامه، اجازه میدهد تا دانشآموزان فعالیتهای یادگیری خود را در یک مسیر از پیشتعریفشده، انجام دهند. در پایان آموزش، یک گام نهایی که شامل تمرین یا آزمون است، برای ارزیابی روند یادگیری دانشآموزان وجود دارد. مدل جریان برنامه، برای انتقال از آموزش چهره به چهره به مدل یادگیری ترکیبی، مناسب است. در این مدل که به صورت گام به گام انجام میگیرد، یادگیرندگان پس از هر جلسه آموزش با معلم، باید خود را برای انجام گام به گام وظایف و مسئولیتها آماده سازند. این مدل قابل مقایسه با یک دورة مدرسه یا دانشگاه است.
بازخورد و نتیجهگیری |
ارزیابی پایانی |
بررسی رویداد |
فعالیت دومین یادگیری |
بررسی رویداد |
فعالیت اولیة یادگیری |
شروع رویداد |
این فرایند ممکن است چندین بار تکرار شود
|
شکل2: مثال مدل جریان برنامه (برسین، 2004)
ب) مدل شعاعی:یک رویکرد یادگیری ترکیبی است که شامل یک هستة اصلی و برخی مواد تکمیلی است. محتوای درسی، ابزار تعاملی، منابع مفید، تمرینها و آزمونها، به مثابة مواد تکمیلی ارائهشده در مدل استفاده شود. این مواد میتوانند به صورت اختیاری یا اجباری برای دانشآموزان و گسترش و ادامة هسته اصلی باشد. دانشآموزان میتوانند دربارة زمان و چگونگی استفاده از مواد تکمیلی تصمیمگیری کنند و انجام فعالیتهای تکمیلی برای همة دانشآموزان در همان زمان الزامی نیست. بنابراین مدل شعاعی یک ساختار غیرخطی دارد. این ویژگی مدل، دانشآموزان را قادر میسازد که فرایند یادگیری خود در طول دوره را مدیریت کنند. در این مدل، تمرینها یا ارجاع به رسانههای مختلف ممکن است وجود داشته باشد، اما به شیوة گام به گام و متوالی نیست. به دلیل این ویژگی، مدل شعاعی زمانی کارآمدتر است که از آن برای آموزش دانشآموزان باانگیزه و باتجربه استفاده شود. مزیت این روش آن است که به یادگیرنده اجازه میدهد مسیر یادگیری خود را بر اساس دانش قبلی، تجربه یا علاقة خود انتخاب کند (هانسن، مانینن و تیرما اوراس[17]، 2007).
انتخابهای یادگیرندگان |
عنوان 1 |
عنوان 2 |
عنوان 3 |
عنوان 4 |
پیوندهای خروجی |
پیوندهای خروجی |
شکل4: مثال مدل شعاعی (ساختار احتمالی یک دورة یادگیری غیرخطی)
پیادهسازی یادگیری الکترونیکی و یادگیری چهره به چهره در کلاس درس، یادگیرندگان را به مشارکت در یادگیری خودراهبر و راهبردهای خودتنظیمی در یادگیری قادر میسازد (عجم، جعفری ثانی، مهرام و آهنچیان،1391). یادگیری خودتنظیمی11 شامل راهبردهایی است که دانشآموزان به کار میبرند تا شناختهایشان را تنظیم کنند و همچنین، راهبردهای مدیریتی است که آنها برای کنترل یادگیریشان به کار میگیرند (کارشکی، 1387). از جمله اهدافی که در فرایند تعلیم و تربیتدادن دانشآموزان حائز اهمیت است، تبدیل آنها به یادگیرندگان راهبردی و برخوردار از توانایی خودتنظیمی در یادگیری است. این قبیل یادگیرندگان، معمولاً در فرایند یادگیری فعال هستند و مسئولیت یادگیری خود را به عهده میگیرند. امروزه یادگیری خودتنظیم، سازهای مهم در آموزش و پرورش و عامل مؤثری در موفقیت و پیشرفت تحصیلی محسوب میشود. در این نوع یادگیری، یادگیرندگان، کنترل شخصی بر روند یادگیری خود دارند و علاوه بر سرعت و دقت بیشتر در یادگیری، مسائلی نظیر اتکا به نفس بیشتر، خودکارآمدی و مسئولیتپذیری بیشتری نیز در آنان دیده میشود (اُرهان[18]، 2007). به اعتقاد پنتریچ (1990)، مهمترین راهبردهای خودتظیمی عبارتاند از: راهبردهای شناختی، راهبردهای فراشناختی و راهبردهای مدیریت منابع. پژوهشهایی که دربارة علل پیشرفتنکردن دانشآموزان در تحصیل در سطح کشور انجام گرفته، یکی از مهمترین علتها، نداشتن مهارتهای تحصیلی از قبیل عدم مدیریت زمان یا برنامهریزی درسی، مناسبنبودن شیوههای مطالعه، عدم استفاده از روشهای صحیح یادداشتبرداری و خلاصهنویسی ذکر شده است (کریمی و فرحبخش، 1390).
از جمله دروسی که موفقیت و پیشرفت تحصیلی در آن مهم است و همچون موضوعی محوری و پایهای در نظام آموزشی مطرح است، درس علوم تجربی است. همچنین از مهمترین چالشهایی که معلمان علوم تجربی در زمینة روش تدریس با آن روبهرویند این است که به شیوهای تدریس کنند که دانشآموزان را به یادگیری مفاهیم علوم تجربی قادر سازد تا آنها با فرایند مهارتها آشنا شوند و نگرش مثبت علمی پیدا کنند (کرامتی، حیدری رفعت، عنایتی نوینفر و هدایتی،1391). در درس علوم نیز رویکردهای جدید به فرایندمحوری تأکید کردهاند و قصد دارند دانشآموزان را برای یادگیری مادام العمر آماده کنند (ادیب،1393). بنابراین فعالیتهای یادگیری باید به گونهای طراحی شود که علاوه بر توجه به تفکر و حل مسئله، به یادگیرندگان در قبال یادگیری خود مسئولیت بیشتری بدهد. سازندهگرایی یک دیدگاه جدید در آموزش یادگیری است که بر نقش فعال یادگیرنده و تجارب شخصی تأکید میکند. بر اساس این دیدگاه، یادگیری در بهترین حالت از طریق انجامدادن کسب میشود. از کاربردهای مهم آموزش سازندهگرایی، استفاده از تکالیف اصیل است (فروغی ابری، یارمحمدیان و اصلانی، 1393). یکی از درسهایی که نیاز هست دانشآموزان در آن نقش فعال داشته باشند و به صورت فعال در یادگیری خود مشارکت کنند، درس علوم تجربی است. در راهبردهای تدریس سازندهگرا، اعتقاد بر این است که دانشآموزان، دانش خود را میسازند، دانشآموزان حتی خردسالان در درس علوم تجربی بر اساس مشاهداتشان، نظرات اولیهای برای تبیین پدیده دارند و حتی رویدادهای مورد انتظار را پیشبینی میکنند (ابراهیمی قوام و حسینزاده یوسفی، 1387). ترکیب خلاقانه یادگیری الکترونیکی بر اساس رویکرد سازندهگراییو یادگیری چهره به چهره در واقع، در نقطه کانونی یک برنامة یادگیری موفق قرار میگیرد. باید توجه کرد که در برنامهای که با استفادة همزمان از یادگیری الکترونیکی بر اساس رویکرد سازندهگرایی و یادگیری چهره به چهره برگزار میشود، بیش از آنکه تحول در کیفیت آموزش و تعلیم مدنظر باشد، موضوع آسانسازی در کانون توجه قرار میگیرد (رضاپناه و احمدی، 1394).
پژوهشهای متعددی از نتایج مفید یادگیری ترکیبی در زمینههای مختلف آموزش و یادگیری حکایت میکند. برای نمونه، نتایج پژوهش معتمدی، برقی ایرانی و کریمی (1391)؛ فرج اللهی و بدیعی (1392)؛ عبدالهزاده (1392)؛ احمدی و نخستین روحی (1393)؛ پژوهش ژبارا [19] (2010)؛ القحطانی[20] (2010)؛ ورندیکیس[21] و همکاران (2012)؛ علیریاد، سادات، و ابراهیم بداوی[22](2013) و الشاعر[23](2013) حاکی از موفقیت یادگیری ترکیبی در نگرش، عملکرد و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان و دانشجویان در مقایسه با سایر شیوههای آموزش و یادگیری از جمله آموزشهای صرفاً چهره به چهره است. همچنین پژوهشهای متعدد دیگری از جمله زارعی زوارکی، آذرنوش و درویش(1392)، آکویونلو و سویلو[24] (2006)، چن و جونز[25](2007)، ساهین[26] (2010)، تأثیر مثبت محیطهای یادگیری ترکیبی بر علاقه، انگیزش و رضایت یادگیرندگان را نشان دادهاند. لینگ، سیتیراهایا و سایما[27] (2010) در پژوهشی با عنوان «بررسی کارایی یادگیری دورههای ترکیبی» دریافتند که دانشآموزان از 9 عنصر اصلی دورههای یادگیری ترکیبی (محتوای یادگیری، فنیبودن، انعطافپذیری، یادگیری گروهی، انگیزش، مشارکت، بازخورد، مواد یادگیری تکمیلی و انفرادی رضایت داشتند. شارپ، بنفیلد، رابرتز و فرانسیس[28] (2006) در مطالعة خود به ویژگیهای دورههای یادگیری ترکیبی از جمله انعطافپذیری در یادگیری، افزایش تجارب یادگیری در محیط مدرسه و مشارکت بیشتر دانشآموزان در امر یادگیری اشاره کردهاند. نتایج پژوهش رابیسون[29] (2004) نیز نشاندهندة مزایای یادگیری ترکیبی از جمله استفادة مؤثرتر از زمان کلاس درس، افزایش انعطافپذیری در انتخاب زمان جلسه از طرف دانشجویان و استادان و توانایی بیشتر برای پاسخگویی به نیازهای فردی دانشجویان است.
از سوی دیگر، بسیاری از پژوهشها نیز برتری یادگیری ترکیبی در مقایسه با یادگیری برخط، یادگیری سنتی و دیگر روشهای آموزش و یادگیری را نشان داده است (برای نمونه: معتمدی و همکاران،1391؛ عبدالهزاده،1392؛ مهدیزاده و فتحی،1392؛ احمدی و نخستینروحی،1393؛ بویل، بردلی، چالک، جونز و پیکارد[30] ، 2003؛ کریستنسن[31]، 2003؛ اوزون و سنتورک[32]،2010). در این زمینه، یاپوچی و اکبین[33] (2012) در پژوهش خود دریافتند که مدل یادگیری ترکیبی کمک بیشتری به دانشآموزان در پیشرفت درس زیستشناسی نسبت به روشهای تدریس سنتی میکند. دمیرر و ساهین[34] (2013) نیز در ﭘﮋوﻫﺸﻲ نشان دادﻧﺪ اگرچه بین پیشرفت تحصیلی گروههایی که به شیوة ترکیبی و چهره به چهره آموزش دیده بودند، تفاوت زیادی مشاهده نمیشود؛ با این حال دانشجویانی آموزشدیده با شیوة ترکیبی، در انتقال دانش خود و کاربرد آن در انجام ﭘﺮوژهﻫﺎﻳﺸﺎن موفقتر از ﮔﺮوه ﭼﻬﺮه ﺑﻪ ﭼﻬﺮه بودهاند. المر، کارتر، آرما و کارتر[35] (2016) در پژوهش خود با عنوان «یادگیری ترکیبی در خصوص فیزیولوژی ورزشی»، گفتهاند در آموزش فیزیولوژی، شکلهای دورة ترکیبی (ترکیبی از آموزش چهره به چهره و برخط) یادگیری و عملکرد را تسهیل میکند و باعث رضایت شاگردان میشود. نتایج پژوهش پیج[36] و همکاران (2016) نیز نشان میدهد وقتی یک حالت ترکیبی از آموزش را ارائه میدهیم، در مقایسه با روش سنتی، دانشآموزان نمرات بهتری کسب میکنند. همچنین نتایج پژوهشهای کرمیزاده، ظریف صنایعی، فقیهی، محمدی و حبیبی(1391)؛ سالکیک و لسجاک[37](2007)؛ آیتکین، فهدعبدالعزیز، هشام برکت و محمدعبد الرحمان[38] (2012) نشاندهندة اثربخشی و کارایی دورههای یادگیری ترکیبی است.
اُرهان (2007) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که یادگیری دانشآموزان از طریق محیط یادگیری ترکیبی و با راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، احساس خودکارآمدی برای یادگیری، راهبردهای خودتنظیمی فراشناختی، عملکرد بهتر و مدیریت زمان در انجام مطالعه در دانشآموزان را بهبود میبخشد. البته پژوهش چالتای، یولدریم و آکسو[39] (2006) دربارة محیطهای یادگیری نشان داد محیطهایی که در آن یادگیرنده کنترل بیشتری روی محیط یادگیری دارد، همیشه اثربخشتر از محیطی نیست که در آن معلم یا آموزشدهنده روی محیط کنترل کاملی دارد.
بررسی تأثیر یادگیری به شیوة ترکیبی در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در درس علوم تجربی یکی از حوزههای ویژة پژوهش در زمینة تدریس و یادگیری است که پژوهشگران (در خارج و بهویژه داخل کشور) کمتر بدان توجه کردهاند. از سوی دیگر در سالهای اخیر یادگیری الکترونیکی به صنعتی روبه رشد در مؤسسات آموزشی تبدیل شده است و کشورهای مختلف در این زمینه سرمایهگذاری قابل توجهی داشتهاند (رحیمیدوست و رضوی، 1391). بنابراین کاربرد فناوریهای نوین در آموزش و یادگیری، اجتنابناپذیر خواهد بود. در این پژوهش کوشش شده است تأثیر یادگیری به دو روش ترکیبی خطی و غیرخطی بر پیشرفت تحصیلی در درس علوم تجربی دانشآموزان پایة هفتم را با هم مقایسه کند. همچنین محقق به دنبال آن است که تأثیر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر یادگیری درس علومتجربی از طریق محیط یادگیری ترکیبی را نیز بررسی کند؛ زیرا دانشآموزان در محیط یادگیری برخط نسبت به محیط متداول، کنترل بیشتر و مسؤولیت بیشتری دارند. نتایج این پژوهش میتواند راهنمای دستاندرکاران برنامة درسی و متخصصان تکنولوژی آموزشی در خصوص روش کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش بهویژه در طراحی محیط یادگیری ترکیبی باشد. همچنین معلمان میتوانند از یافتههای این پژوهش در برنامهریزی برای تدریس و تدوین طرح درسها و تعامل سازنده با دانشآموزان استفاده کنند.
روش پژوهش
پژوهش از نظر هدف و ماهیت، کاربردی و از نظر روش، نیمهآزمایشی و طرح دوگروهی با پیشآزمون و پسآزمون بوده است.جامعة پژوهش شامل تمام دانشآموزان پسر پایة هفتم دورة اول متوسطة شهر اندیمشک به تعداد 1054 نفر است که در سال تحصیلی 95-94 مشغول به تحصیل بودهاند. 50 نفر دانشآموز پسر پایة هفتم (25 نفر گروه اول و25 نفر گروه دوم) با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای برای نمونة پژوهش انتخاب شدند. در این پژوهش، ابتدا از بین مدارس پسرانة دورة اول متوسطه به تعداد 23 مدرسه یک مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شد و سپس از بین کلاسهای پایة هفتم این مدرسه، یک کلاس گروه اول و از مدرسهای نزدیک همان مدرسه، یک کلاس دیگر در جایگاه گروه دوم برای حجم نمونه انتخاب شد. برای جلوگیری از تعامل دو گروه و کنترل متغیرهای مزاحم، گروهها از دو مدرسه نزدیک به هم و دارای تشابه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بیشتر انتخاب شدند. سپس با رعایت اصل انتساب تصادفی، هر یک از دو کلاس در یکی از گروههای خطی و غیرخطی جایگزین شد. شیوة اجرای پژوهش به این صورت بود که در ابتدای پژوهش، متغیر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی سنجیده شد. به منظور سنجش اطلاعات و یادگیریهای قبلی دو گروه، قبل از شروع و اجرای آزمایش، از هر دو گروه آزمایش، پیشآزمون به عمل آمد؛ سپس آموزش به صورت حضوری برای دو گروه اجرا شد. در این پژوهش آموزش به دانشآموزان به شکل ترکیبی از آموزش حضوری (تدریس معلم در کلاس درس) به مدت 7 جلسة90 دقیقهای و یادگیری از طریق محیط یادگیری برخط انجام شده است.
برای اجرای یادگیری برخط، ابتدا یک سایت طراحی شد و قبل از اجرای کار، روش استفاده از آن و چگونگی انجام فعالیتها در چند جلسة توجیهی به دانشآموزان و معلم علوم تجربی آموزش داده شد. آنچه به دو گروه در محیط یادگیری برخط ارائه شد، بخشی از فعالیتهای یادگیری شامل: دریافت منابع، مواد آموزشی متعدد(عکس، فیلم، پاورپوینت)، تمرینها، منابع مطالعاتی و تکالیف بود. فعالیتها از جمله دریافت مواد آموزشی مربوط به دوره و همچنین انجام تکالیف نیز به صورت برخط انجام گرفت. در گروه اول که یادگیری به صورت ترکیبی خطی بود، شیوة انجام تکالیف و آزمونها در هر فصل و استفاده از محیط برخط به صورت گام بهگام انجام شد؛ اینگونه که دانشآموزان پس از شرکت در کلاس درس، فرصت داشتند تا محتوای تدریسشدة معلم را مطالعه کنند و برای انجام تکالیف و آزمون به صورت برخط، آماده شوند. دانشآموزان این گروه موظف بودند تکالیف خواستهشده را به صورت گام به گام و قبل از شروع جلسه بعدی انجام دهند. در گروه دوم که یادگیری به صورت ترکیبی غیرخطی بود، دانشآموزان پس از دریافت محتوا، فرصت داشتند که تکالیف و آزمون را تا پایان دوره و به صورت برخط انجام دهند. بدینترتیب که زمانبندی انجام تکالیف و استفاده از مواد آموزشی را خود یادگیرندگان تعیین میکردند. این گروه باید توجه میکردند که تا پایان زمان تعیینشده برای دوره، به تمام تکالیف و آزمونهای خواستهشده پاسخ داده باشند. هر دو گروه موظف بودند فعالیتهای یادگیری مورد انتظار را در بازة زمانی مشابهی به اتمام رسانند.
در این پژوهش برای جمعآوری دادهها از ابزارهای زیر استفاده شد:
1. آزمون محققساخته «سنجش میزان پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در درس علومتجربی» برای دورة یادگیری ترکیبی خطی و غیرخطی استفاده شد. آزمون مذکور از 4 فصل کتاب علوم تجربی طراحی و به صورت برخط اجرا شد. این آزمون شامل 30 سؤال چهارگزینهای بود که آگاهیهای دانشآموزان در درس علوم تجربی را میسنجید. روایی آزمون را گروه علوم تجربی شهر اندیمشک و تعدادی از متخصصان علوم تربیتی تأیید کردهاند. در مرحلة اجرای آزمایشی، ضریب پایایی برای این آزمون به روش بازآزمایی 75/0 محاسبه شد که نشاندهندة پایایی مناسب و پذیرفتنی است.
برای بررسی دادههای اصلی از فرمول کودر- ریچاردسون استفاده شد. تعداد سؤالهای آزمون پیشرفت تحصیلی درس علوم تجربی 30 و میانگین نمرات آزمون پیشرفت تحصیلی در پیشآزمون 84/9 و واریانس کل پیشآزمون 38/142 شده است. با استفاده از فرمول KR20، شاخص پایایی پیش آزمون 95/0 به دست آمده است.
2. پرسشنامة راهبردهای یادگیری خودتنظیمی «MSLQ پنتریج و دیگروت» که دانشآموزان تکمیل کردهاند، با ۴۷ عبارت در دو بخش باورهای انگیزشی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (راهبردهای شناختی و فراشناختی) تنظیم شده است. خردهمقیاس راهبردهای یادگیری خودتنظیمی شامل ۲۲ عبارت و سه وجه از خودتنظیمی تحصیلی یعنی راهبردهای شناختی، راهبردهای فراشناختی و مدیریت منابع را سنجیده است. روش نمرهگذاری این آزمون بر اساس مقیاس پنجدرجهای لیکرت ازکاملاً مخالفم، مخالفم، بینابین، موافقم و کاملاً موافقم و به ترتیب نمرههای 1، 2، 3، 4 و 5 انجام شده است. البته سؤالهای 29 و 40 به صورت معکوس نمرهگذاری شدند. رفیعیان (1379) پایایی آزمون را با استفاده از روشهای آماری تحلیل عاملی و آلفای کرونباخ 71/. ، همچنین البرزی و سیف (1381) پایایی پرسشنامه را 72/. و کارشکی(1387) پایایی کلی 95/. گزارش کردهاند (به نقل از عجم و همکاران، 1391). برای تجزیه و تحلیل دادهها، از روشهای آماری توصیفی فراوانی، میانگین، انحرافمعیار و آمار استنباطی تحلیل کواریانس
یکمتغیری[40] استفاده شد.
یافتههای پژوهش
برای آزمون فرضیهها و تعیین معنیداری بین نمرههای دو گروه آزمایش در متغیر وابستة پیشرفت تحصیلی از روش تحلیل کوواریانس تکمتغیره استفاده شد. بدین منظور، ابتدا پیشفرضهای تحلیل کواریانس بررسی شد که تحلیل دادهها نشاندهندة طبیعیبودن توزیع نمرات و نداشتن چولگی و کشیدگی بود. همچنین آزمون لون به منظور بررسی همگنی واریانسهای دو گروه خطی و غیرخطی در رابطه با متغیر پیشرفت تحصیلی انجام شد. نتایج این آزمون نشان
میدهد واریانس نمرات دوگروه همگن است (41/0=P ؛ 48 و1 =df؛ 68/0=F). سایر پیش فرضهای تحلیل کواریانس از جمله پایایی متغیر همپراش، اجرای متغیر همپراش قبل از مداخلة آموزشی، همبستگی متعارف همپراشها، همگونی شیب رگرسیون و خطیبودن همبستگی متغیر همپراش و متغیر مستقل نیز برقرار بود. در جدول 1 برخی از مهمترین شاخصهای آماری متغیرهای مطالعهشده در پژوهش ذکر شده است.
جدول 1: میانگین و انحراف معیار نمرات گروه خطی و غیرخطی در پیشآزمون، پسآزمون
و راهبرد یادگیری خودتنظیمی
متغیر |
گروه |
تعداد |
میانگین |
انحراف معیار |
پیشآزمون |
خطی |
25 |
44/10 |
70/3 |
غیرخطی |
25 |
24/9 |
12/3 |
|
پسآزمون |
خطی |
25 |
6/19 |
52/2 |
غیرخطی |
25 |
44/16 |
01/3 |
|
راهبرد یادگیری خودتنظیمی |
خطی |
25 |
6/85 |
40/10 |
غیرخطی |
25 |
5/82 |
38/12 |
فرضیة اول:در محیط یادگیری ترکیبی، بین دانشآموزانی که به صورت خطی و دانشآموزانی که به صورت غیرخطی آموزش دیدهاند، از نظر پیشرفت تحصیلی در درس علوم تجربی تفاوت معناداری وجود دارد.
جدول 2 : نتایج تحلیل کواریانس مربوط به مقایسة میانگینهای گروه خطی و غیرخطی در
پس آزمون با کنترل پیش آزمون
منبع |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
مقدار F |
سطح معناداری |
ضریب اتا |
پیش آزمون |
01/16 |
1 |
01/16 |
12/2 |
15/0 |
04/0 |
گروه |
91/105 |
1 |
91/105 |
06/14 |
001/0 |
23/0 |
نتایج جدول 2 نشان میدهد بین نمرات پیشرفت تحصیلی گروه یادگیری ترکیبی خطی و غیرخطی در درس علوم با کنترل پیش آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد(001/0=P، 06/14=F). با توجه به اینکه میانگین نمرات پسآزمون گروه یادگیری ترکیبی خطی بیشتر از گروه یادگیری ترکیبی غیرخطی است (جدول1)، میتوان گفت گروه یادگیری ترکیبی خطی در مقایسه با گروه یادگیری ترکیبی غیرخطی پیشرفت تحصیلی بیشتری در درس علومتجربی
داشتهاند.
فرضیة دوم:بین پیشرفت تحصیلی دانشآموزانی که در محیط یادگیری ترکیبی خطی و غیرخطی آموزش دیدهاند، با توجه به پیشآزمون و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی آنها، تفاوت معناداری وجود دارد.
جدول 3 : نتایج تحلیل کواریانس مربوط به مقایسة میانگینهای گروه خطی و غیرخطی در پس آزمون با کنترل پیش آزمون و راهبردیادگیری خودتنظیمی
منبع |
مجموع مجذورات |
درجة آزادی |
میانگین مجذورات |
مقدار F |
سطح معناداری |
ضریب اتا |
پیشآزمون |
66/9 |
1 |
66/9 |
31/1 |
26/0 |
03/0 |
راهبرد یادگیری خودتنظیمی |
08/16 |
1 |
08/16 |
19/2 |
15/0 |
04/0 |
گروه |
32/117 |
1 |
32/117 |
97/15 |
001/0 |
26/0 |
نتایج جدول 3 نشان میدهد بین پیشرفت تحصیلی گروه خطی و غیرخطی در درس علوم با کنترل نمرات پیشآزمون و راهبرد یادگیری خودتنظیمی تفاوت معنیداری وجود دارد (001/0=P ، 97/15=F). بنابراین میتوان گفت با در نظر گرفتن راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، باز هم گروه یادگیری ترکیبی خطی در مقایسه با گروه یادگیری ترکیبی غیرخطی پیشرفت تحصیلی بیشتری داشته است.
بحث و نتیجهگیری
برمبنای یکی از یافتههای این پژوهش، میانگین نمرات گروه یادگیری ترکیبی خطی در مقایسه با گروه یادگیری ترکیبی غیرخطی در پیشرفتتحصیلی درس علومتجربی بیشتر است و روش یادگیری ترکیبیخطی بر پیشرفت تحصیلی درس علوم تجربی مؤثرتر از روش یادگیری ترکیبی غیرخطی است. پژوهشهای همسو یا ناهمسو با یافتة مربوط به فرضیة اول پژوهش، به دست نیامد؛ با این حال، برخی پژوهشها نشان دادهاند محیطهایی که در آن یادگیرنده کنترل بیشتری روی محیط یادگیری دارد، حتماً اثربخشتر از محیطی نیست که در آن معلم یا آموزشدهنده روی محیط کنترل کاملی دارد. به نظر میرسد عوامل دیگری نیز در این زمینه دخیل باشد؛. برای مثال، سن یادگیرنده در این زمینه تأثیرگذار است. به طور کلی دانشآموزان کم سن و سال زمانی بیشترین بهره را میبرند که محیط آموزشی ساختارمندتر باشد (چالتای و همکاران،2006). از سوی دیگر، پژوهشها نشان داده است که دانش قبلی یادگیرنده دربارة موضوع آموزشی و آشنایی وی با مواد آموزشی ممکن است بر عملکرد او در محیطهای یادگیری خطی و غیرخطی مؤثر باشد؛ برای مثال وقتی که آگاهی قبلی دانشآموزان از موضوع درسی کم است، در این صورت نیاز به محیط یادگیری ساختارمندتری دارند؛ در حالی که چنانچه آگاهی قبلی آنان از موضوع زیاد باشد، میتوان به آنها امکان بیشتری برای کنترل روی سیستم آموزشی داد. همچنین دانشآموزانی که با سیستم یادگیری غیرخطی آشنایی کمی دارند و این شیوة یادگیری برایشان تازگی دارد، ممکن است در این شیوه یادگیری موفق عمل نکنند (همان: 124). معلم در این مرحله با استفاده از آموزش حضوری و ارتباط الکترونیکی، اهداف، چارچوبها و مفاهیم مهم درس را برای یادگیرندگان ارائه و برخی از سؤالات و مطالب مهم را پیگیری میکند. در این مرحله، بیشتر فعالیتهای دانشآموزان توسط معلم تعیین و با مسئولیت او پیگیری میشود (سراجی،1391). بنابرآنچه گفته شد، از آن جا که افراد مطالعهشده در این پژوهش، دانشآموزان کم سنوسال بودند، همچنین به سبب این که آنها آشنایی چندانی با موضوع درسی جدید نداشتند و تجارب قبلی آنها در استفاده از محیط یادگیری جدید کم بود، بنابراین این ویژگیها میتوانست موجب شود یادگیری دانشآموزان به شیوة یادگیری ترکیبی خطی بیشتر از شیوه غیرخطی باشد.
امروزه تدارک سیستمها و برنامههای غیرخطی نوعی مزیت برای نظامهای آموزشی محسوب میشود و ارائة برنامههای آموزشی به صورت غیرخطی میتواند موجب تطبیق بیشتر برنامهها با نیازهای فردی یا تفاوتهای فردی یادگیرندگان شود. برسین (2004) برای رویکرد غیرخطی ویژگیهای مثبتی از جمله امکان انتخاب برای یادگیرنده، در اختیار بودن همة منابع و رویدادها و برنامهریزی آنها از سوی یادگیرنده را ذکر کرده است که میتواند به سطح وسیعی از یادگیری منجر شود. در این شرایط یادگیرندگان آزادی بیشتری دارند و خود مسئولیت یادگیری را بر عهده میگیرند. علاوه بر این، از نظرهانسن و همکاران (2007) مزیت این روش آن است که به یادگیرنده اجازه میدهد تا مسیر یادگیری خود را بر اساس دانش قبلی، تجربه یا علاقة خود انتخاب کند. با وجود ویژگیها و مزایای ذکرشده، لیکن در این پژوهش، پیشرفت و یادگیری گروه خطی بیشتر از گروه غیرخطی بوده است. در خصوص چنین یافتهای، علاوه بر دلایل احتمالی که پیش از این ذکر شد، میتوان دلایل احتمالی دیگری را نیز برشمرد؛ نخست اینکه ممکن است این تفاوت به سبب اهمالکاری[41] دانشآموزان باشد. اهمالکاری را میتوان به تأخیرانداختن وظایف تحصیلی، با وجود اینکه فرد از پیامدها و نتایج این به تأخیرانداختن آگاهی دارد، تعریف کرد (شاهرخی و نصری، 1393). از آنجا که اهمالکاری در زمینة تکالیف درسی فراوانی بیشتری دارد، ممکن است منجر به کوتاهی در انجام تکالیف یا به تأخیرانداختن آن شود (مطیعی، حیدری و صادقی، 1392). اهمالکاری به عنوان مانعی برای موفقیتتحصیلی؛ کمیّت و کیفیت یادگیری را نیز کاهش میدهد (نریمانی، محمدامینی، ابوالقاسمی و زاهد، 1394). اهمالکاری تحصیلی در دانشآموزان زیاد است و عاملی تعیینکننده در پیشرفت تحصیلی و موفقیت آنها محسوب میشود(الکساندر و اونووگبوزی[42]، 2007، به نقل از عطادخت، محمدی و عیسی بشرپور، 1394).پژوهشها حاکی از میزان شیوع اهمالکاری در مراکز آموزشگاهی (نریمانی و همکاران، 1394) و شیوع بسیار اهمالکاری در اقشار مختلف، بهویژه جوانان و نوجوانان (عطادخت و همکاران، 1394) است. در دیگر پژوهشها نیز شیوع 70 درصدی اهمالکاری تحصیلی در بین دانشآموزان (میراو و میروانا[43] ، 2012؛ به نقل از نریمانی و همکاران، 1394)، شیوع 60-40 درصد اهمالکاری در بین دانشآموزان و در برخی پژوهشها 95 درصد گزارش شده است (محمودیان، بگیان کوله مرز، عباسی و اشتری مهرجردی، 1393).
با توجه به مطالب بیانشده دربارة اهمالکاری تحصیلی، ممکن است دانشآموزان گروه غیرخطی در انجام تکالیف یادگیری خود اهمالکاری کرده باشند. همچنین از آنجا که این که پژوهش روی دانشآموزان پایة هفتم انجام گرفته است، انتقال به مقطع جدید تحصیلی نیز ممکن است برای دانشآموزان همراه با پیامدهای بسیاری باشد.با توجه به نتایج پژوهش عطادخت و همکاران (1394) میتوان چنین استنباط کرد که با بالارفتن پایة تحصیلی دانشآموزان، میزان اهمالکاری ناشی از بیبرنامگی افزایش مییابد.بنابراین دانشآموزانی که با یک برنامة مشخص عمل میکنند و موظف به انجام فعالیتهای یادگیری در زمانهای مقرر هستند، فرصت اهمالکاری کمتری دارند و بدین ترتیب عملکرد بهتری از خود نشان میدهند. با توجه به قرارگرفتن دانشآموزان پایة هفتم در دورهای که نیازمند راهنمایی و حمایت معلم هستند و همچنین با توجه به ساختارمحوربودن محیط یادگیری ترکیبی خطی، حمایت معلم در نقش تعیینکنندة مسیر یادگیری و فعالبودن یادگیرندگان در انجام فعالیتها، ممکن است روش یادگیری ترکیبی خطی در مقایسه با روش غیرخطی، اثربخشی بیشتری در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان داشته باشد.
بر اساس دیگر یافتة این پژوهش، نمرات پسآزمون پیشرفت تحصیلی درس علوم تجربی بعد از کنترل اثر پیشآزمون و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (راهبردهای یادگیری شناختی و راهبردهای یادگیری فراشناختی و مدیریت منابع) معنادار شده است. بنابراین، میتوان گفت با توجه به پیشآزمون و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی،در متغیر وابسته (پیشرفت تحصیلی درس علومتجربی) بین دو گروه آزمایش، تفاوت معنیداری وجود دارد.یافتههای این پژوهش، مؤثرنبودن راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دو گروه یادگیری ترکیبی خطی و غیرخطی را نشان میدهد. پژوهشهای همسو یا ناهمسو با یافتة مربوط به فرضیة دوم پژوهش، به دست نیامد.
دانشآموزان برای برآوردهکردن و تحقق انتظاراتی که از آنها میرود، به مجموعهای از راهبردهای مطالعه و خودتنظیمی نیاز دارند، که به آنها دسترسی داشته و بتوانند از این مجموعهراهبردها استفاده نمایند (مطیعی و همکاران، 1392). یافتههای علمی مبیّن آن است که برای دستیابی به مهارتهای خودتنظیمی، لازم است دانشآموزان موقعیتهایی را تجربه کنند که در آن مسئولیت انجام فعالیتها بر عهدة خود دانشآموز گذاشته شود و آنها کنترل یادگیری را بیشتر در دست بگیرند و برای دستیابی به نتایج یادگیری مورد نظر، فعالیتهای یادگیری خود را به طور مؤثر سازماندهی کنند (صبحی قراملکی، حاجلو و بابایی، 1393). با توجه به نقش راهبردهای مدیریت زمان در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان، توجه به این نکته مهم است که در حال حاضر در برنامههای درسی فرصتهایی فراهم نشده است که دانشآموزان مدیریت زمان را تمرین کنند. همچنین آنها به گونهای آموزش نمیبینند که بتوانند به یک یادگیرندة خودتنظیم تبدیل شوند. بنابراین در این شرایط افراد با یک سیستم خطی بهتر سازگار میشوند و در این سیستم عملکرد بهتری دارند. همان گونه که نیکپی، فرحبخش، و یوسفوند (1395) نیز اشاره کردهاند، داشتن یادگیرندگانی خودتنظیمگر نیازمند تربیت معلمانی است که بتوانند این مهارت را در دانشآموزان پرورش دهند؛ بنابراین، نظام تربیت نیروی انسانی در آموزش و پرورش و در دانشگاهها، باید آن را در اهداف کلان خود بگنجاند.
در این پژوهش، با ارائة فعالیتها و تکالیف به دانشآموزان هر دو گروه در محیط یادگیری برخط و انجام آن، عملاً استفاده از راهبردهای یادگیری خودتنظیمی به این محیط وارد شده است. اگرچه راهبردهای یادگیری خودتنظیمی کنترل شد، اما هنوز پیشرفت تحصیلی در گروه خطی بیشتر از گروه غیرخطی بود. با توجه به عادت دانشآموزان به روشهای سنتی که غالباً به صورت خطی و گام به گام است، ناآشنایی یادگیرندگان با موضوع آموزشی و تأثیر آن بر اثربخشی روش خطی و غیرخطی (موضوع آموزشی برای دانشآموزان جدید است و نیاز به تمرین و یادگیری بیشتر دارند)، مزایای روش خطی از جمله ساختارمحور بودن و حمایت معلم و مربی از دانشآموزان در طول دورة یادگیری با مشخصکردن مسیر یادگیری، چالشهایی که روش غیرخطی دارد و ویژگیهای آن، تجربة دانشآموزان در کار با فناوری و رایانه و محیط برخط، ویژگیهای شناختی و رشدی و سن دانشآموزان و نیاز آنها به هدایتیافتن از معلم و مربی، کنترل بهتر دانشآموزان در محیط خطی از سوی معلم و استفادة بهینه از زمان، از جمله مواردی است که در تبیین برتری یادگیری ترکیبی خطی نسبت به یادگیری ترکیبی غیرخطی و همچنین تفاوتنداشتن درصورت لحاظ کردن راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، میتوان بیان کرد.
به کارگیری روش ترکیبی در آموزش، آزادی عمل و بینش وسیعتری را در بهرهمندی از ابزار و محیطهای آموزشی در اختیار کارشناسان آموزشی، معلمان و دانشآموزان قرار میدهد. این پژوهش نشان میدهد اگرچه برخی رویکردها مثل یادگیری ترکیبی غیرخطی دارای مزایای متعددی است و میتوان این رویکرد را برای ایجاد محیط یادگیری متناسب با ویژگیهای مخاطبان به کار برد، لیکن باید در طراحی محیطهای یادگیری ترکیبی به شیوة خطی و غیرخطی به عوامل مختلفی توجه شود. طراحی یک محیط یادگیری ترکیبی غیرخطی همیشه به معنای یک مزیت برای یادگیرندگان نیست، بلکه میتواند در شرایطی نسبت به محیط خطی، اثربخشی کمتری داشته باشد. همچنین تبدیل رویکرد سنتی به روش آموزش مؤثرتر در آموزش علوم تجربی و سایر دروس برای دانشآموزان مهمترین دستاورد این پژوهش به شمار میرود. تجربیات حاصل از این پژوهش میتواند راهنمایی برای تصمیمگیران، برنامهریزان، متخصصان و سیاستگذاران عرصة آموزش و پرورش در سطح کشور باشد.
پیشنهادهای برگرفته از یافتههای این پژوهش عبارتاند از:
1.به طراحان آموزشی محیط یادگیری ترکیبی،طراحی محیط آموزشی متناسب با مخاطبان، باید بدانند که تحلیل و شناخت مخاطبان قبل از تصمیمگیری دربارة راهبردهای آموزش ترکیبی اثربخشی آموزش را افزایش میدهد.
2. حداقل در یک دورة گذار از محیطهای سنتی به محیط یادگیری ترکیبی، توصیه میشود از یک رویکرد خطی برای طراحی محیط یادگیری ترکیبی، لااقل برای آموزش درس علوم تجربی استفاده شود.
3. با همفکری کارشناسان تکنولوژی آموزشی، متخصصان نرمافزارهای رایانهای و متخصصان برنامهریزی درسی، محتوای اینگونه آموزش به صورت غنی تولید شود.
4. برنامهریزان درسی در برنامهریزی به راهبردهای مدیریت زمان بیشتر توجه کنند و ضرورت توجه به پرورش مهارتهای خودتنظیمی دانشآموزان را پیش چشم داشته باشند.
5. راهبردهای یادگیری خودتنظیمی در برنامههای درسی دانشگاه فرهنگیان و دورههای آموزشی معلمان، برای آشنایی هرچهبیشتر معلمان گنجانده شود.
[1]- online learning
[2]- blended learning
[3]- face to face
[4]- Rovai & Jordan
[5]- Sharma
[6]- Picciano
[7]- Hybrid learning
[8]- mixed mode learning
[9]- Stacey & Gerbic
[10]- Kose
[11]- Stubbs, Martin & Endlar
[12]- Park
[13]- linear and non-linear
[14]- Bersin
[15]- program flow model
[16]- Core- and- spoke model
[17]- Hansen, Manninen & Tiirmaa-Oras
[18]- Orhan
[19]- Gebara
[20]- Alqahtani
[21]- Vernadakis
[22]- Ali Riad , Saadat, & Ibrahim Badawy
[23]- Al-Shaer
[24]- Akkoyunlu & Soylu,
[25]- Chen & Jones
[26]- Sahin
[27]- Ling, Siti Rahayah & Saemah
[28]- Sharpe, Benfield, Roberts & Francis
[29]- Robison
[30]- Boyle, Bradley, Chalk, Jones, & Pickard
[31]- Christensen
[32]- Uzun & Senturk
[33]- Yapici & Akbayin
[34]- Demirer & Sahin
[36]- Page
[37]- Sulcic & Lesjak
[38]- Aytekin , Fahad AbdulAziz , Hisham Barakat, & Mohammed Abdelrahman
[39]- Cagiltay, Yildirim, & Aksu
[40]- ANCOVA
[41]- Procrastination
[42]- Alexander and Onwuegbuzie
[43]- Miraw and Mirvana