نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دکتری مدیریت آموزشی
2 استادیار دانشگاه اصفهان
3 استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان
4 دانشیار گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
In recent years, discussion of knowledge has become the subject of scientific settings. Knowledge courses competitive advantage and organization that are not able to gain required knowledge will die quickly. One of the instruments that enables organization to improve is knowledge management. But, this is not enough, because success in organization is largely depends upon support of organizational culture for knowledge management strategy. The purpose of present research was to study the effect of organizational culture on implementing knowledge management in organizations. To this aim, among 42 research, 13 were selected to do meta analysis. Research instrument was Meta analysis checklist. Findings showed that size of effect of organizational culture upon implementing knowledge management in organizations was 0.77 at (P≤0.002). This amount is at high level, based on Cohen table. This finding suggests increase in investment to develop cultural infrastructure in organization. Organizational culture acts as a powerful tool in empowering organizational behavior and cause people to share and disseminate their knowledge in order to maintain their personal power and effectiveness.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
سازمانها در عصرکنونی در محیطی کاملا رقابتی و بسیار پویا فعالیت میکنندکه مهمترین دارایی و سرمایه آنها، کارکنان آنهاست. امروزه استمرار و تداوم مزیت رقابتی سازمانها امروزه در داشتن کارکنان دانشگرا، خلاق و نوآور است؛ نیروی کاری که پیوسته از طریق خلاّقیت و نوآوری می تواند با اصلاح یا تغییرآگاهانه محصولات یا خدمات و فرایندها، مزیتی پایدار برای سازمان خود بیافریند.
دانش امروز در قلب اقتصاد جهان قرار دارد و مدیریت دانش درکسب موفقیت سازمانها امری حیاتی تلقی میشود. پویایی سازمانها در فراگیری دانش،کسب تجربه کارکنان و به کارگیری این تجربیات و مهارتها در اجرای وظایف، نقشها، فعالیتها و تعامل درتسهیم دانش و برقراری ارتباطات درون و برون سازمانی است (مک اینرنی وکونینگ، 2011).
مدیریت دانش از اواخر دهه1970 مطرح و تعاریف زیادی برای آن ارائه شده است؛ جاشپارا[1] (2004) مدیریت دانش را در قالب فرایندی چهار حلقه ای، شامل: ایجاد، اشتراک، ذخیره و به کارگیری دانش معرفیکرده است."سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه[2] (2003) مدیریت دانش را مجموعهای از فعالیتهای سازمانی درخلق،کسب، توزیع دانستهها و ارتقای به اشتراک گذاری دانش در داخل سازمان و محیط پیرامون آن میداند (حسنزاده، 1388: 14).
مالهوترا[3] (2002) بیان میکند که مدیریت دانش فرایندی است که به واسطه آن سازمانها در زمین: یادگیری، خلق،گسترش و کاربرد دانش، مهارتهای مورد نیاز را کسب میکنند. رویکردهای مدیریت دانش در دو جریان قابل شناسایی است؛ نخستین رویکرد بر بعد نظامهای مدیریت دانش استوار است که دربرگیرنده طیف وسیعی از رویکردها، سامانهها و روشهای عملیاتی است که به منظور حمایت و اداره فرایندهای مبتنی بردانش طراحی شدهاند. بر اساس این نگرش، فرایند مدیریت دانش به طور عمده بر فناوری اطلاعاتی[4] متکی است .
رویکرد دوم، رویکرد اجتماعی است. تمرکز این رویکرد بر افراد و اعضای سازمان است، زیرا اعتقاد بر این است که دانش پدیدهای اجتماعی است. بر اساس این رویکرد، بخش عظیمی از دانش سازمان به صورت ضمنی است که قابل مشاهده نیست و یکی از دغدغههای این رویکرد تبدیل دانش ضمنی[5] به دانش صریح[6] است(زعفریان، 1387). صاحبنظران با توجه به این رویکرد، عوامل گوناگونی را به عنوان عوامل تأثیرگذار بر استقرار مدیریت دانش شناسایی کردهاند؛ از جمله: کاربرد فرهنگ سازمانی، فناوری اطلاعات، منابع انسانی متعهد، بازار و رقبا، زمان، فضای سازمان، عوامل مالی و یادگیری سازمانی(عباسزادگان، 1385).
فرهنگ سازمانی[7] به عنوان یکی از مهمترین عوامل در استقرار مدیریت دانش به شمار آمده است. فرهنگ مناسب مدیریت دانش، فرهنگی است که درآن خلاقیت و نوآوری ارزش به شمار میرود، به کارکنان اجازه سعی و خطا، تجربه و یادگیری داده میشود، فضای حاکم بر سازمان به گونهای است که تمام افراد با شور و شوق همه در پی یادگیری و انتقال آموختههایشان به دیگران هستند، و بر اساس سهمی که در رشد دانش و سازمان داشته اند، ارزیابی و تشویق میشوند، چنین فرهنگی موجب گسترش عادلانه دانش در سازمان میشود (حسن زاده، 1384).
استانکوسکی و بالدانزا(1999)، فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی، فناوری، رهبری و یادگیری را به عنوان عوامل موفقیت برنامه مدیریت دانش معرفی میکنند. رابستین و مونتانو (2009) ، تأکید میکنند که استراتژی مدیریت دانش ، باید همه فرایند مدیریت دانش شامل: افراد، زیر ساخت و تکنولوژِی و فرهنگ اشتراک گذاری را در بر داشته باشد(حسن زاده، 1388). خاکپور و دیگران (1388) نیز در پژوهش خود با عنوان بررسی رابطه فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در بین اعضای هیأت علمی جهاد دانشگاهی، به این نتیجه دست یافتند که فرهنگ سازمانی مشارکتی، انعطاف پذیر و رسالتی، رابطه مثبتی با تسهیم دانش در بین اعضای هیأت علمی دارد.
امین بیدختی(1390) در پژوهش خود با عنوان بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در سازمان آموزش و پرورش سمنان به این نتیجه دست یافت که فرهنگ سازمانی یکی از مهمترین ابزارهای استقرار و اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش در سازمانها به شمار می رود. تغییر در فرهنگ سازمانی به منظور استقرار مدیریت دانش باید به گونهای باشد که بیشتر فرهنگ سازمانی وضعیت سالار و فرهنگ سازمانی قبیله سالار نسبت به سایر فرهنگهای سازمانی مورد توجه باشد. مطالعات نشان میدهد سازمانهایی که مدیریت دانش، پایه و اساس اصول سازمانی آنها را تشکیل میدهد، بیشترین موارد بهرهگیری آنها از فرهنگ به اشتراک گذاری دانش بوده است(فرد و کچنگ ، 2011).
از جمله پژوهشهایی که در ارتباط با تأثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش درکشور انجام گرفته، میتوان به پژوهشهای گودرزی(1388)، خاکپور (1388)، حسینی (1389)، امین بیدختی (1390)، رحیمیان (1389)، نیکپور(1389)، مجیبی(1389)، صادقی (1389)، قلتاش(1389) و حقیقت منفرد(1389) اشاره کرد. این پژوهشگران تاثیر فرهنگ سازمانی در استقرار مدیریت دانش را در حد بالا گزارش کردهاند. از آنجا که در کشورمان تاکنون فراتحلیلی در ارتباط با تاثیر فرهنگ سازمانی در استقرار مدیریت دانش صورت نگرفته است، به پژوهشهای خارجی دراین زمینه نیز اشاره می شود:
نیاز آذری(1386) در پژوهش خود به یافتههای پژوهشی کانتر و باندورا[8] (2004) اشاره میکند که، مهمترین عامل مؤثر بر فرایند مدیریت دانش، نیروی انسانی توانمند و یادگیری سازمانی است و مهمترین راهکار توانمند سازی نیروی انسانی مهارت آموزی و آموزش آنها در سازمان است. همچنین، یافتههای پژوهشی پاولین و ماسون[9] (2003) و بت[10] (2001) نشان میدهد که مهمترین مانع اجرای مدیریت دانش در سازمانها عوامل فرهنگی و مدیریتی است.
یک راه ارزشمند برای درکنار هم قرار دادن نتایج این پژوهشها، استفاده از فراتحلیل است. رویکردی آماری برای یکپارچه کردن نتایج مستقل که به نتیجهگیریهایی منجر میشود که دقیقتر و معتبرتر از نتایجی است که از یک پژوهش اولیه به دست می آید. با توجه به یافتههای پژوهشهای فوق و نتایج متفاوت در خصوص تاثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش در سازمانها، به نظر میرسد انجام یک فراتحلیل، به روشن ساختن مقدار واقعی تاثیر این عامل در سازمانها کمک خواهد کرد.
فراتحلیل حاضر با اهداف زیر انجام گرفته است:
1- مقدار اندازه اثر فرهنگ سازمانی را در استقرار مدیریت دانش درکشور مشخص نماید. (علیرغم اینکه اکثر مطالعات انجام شده در کشور معنادار بودند، ولی میزان تأثیر عامل فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش در کشور مشخص نبود، لذا با انجام این فراتحلیل این آماره مشخص خواهد شد).
2- اندازهگیری تغییرپذیری موجود درنتایج مطالعات و پژوهشهای انجام شده؛
3- تلخیص نتایج حاصله از پژوهشهای متعدد؛
روش پژوهش
فراتحلیل حاضر برآن بود تا با بررسی نتایج حاصل از اجرای پژوهشهای مختلف در کنار هم، به نتیجهای کلی در زمینه میزان تاثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش در سازمانها برسد. جامعه آماری پژوهش، پژوهشهای چاپ شده در مجلات علمی- پژوهشی معتبر بوده که در طی سالهای (1391-1380) در زمینه تأثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش در سازمانها انجام شده و از لحاظ روش شناسی(فرضیهسازی، روش تحقیق، جامعه آماری، حجم نمونه و روش نمونهگیری، ابزار اندازهگیری، روایی و پایایی ابزار اندازهگیری، فرضیههای آماری، روش تحلیل آماری و صحیح بودن محاسبات آماری) شرایط لازم را داشتهاند.
این بررسی برای هر 42 منبع مورد استفاده در فرا تحلیل انجام شده و از 13 پژوهش که ملاکهای ورودی را دارا بودهاند، استفاده شده است.برای جستجوی پژوهشها، منابع فارسی وتحقیقاتی که در ایران انجام شده و"ملاکهای درون گنجی"را دارا بودهاند، بررسی شدهاند. این ملاکها عبارت بودند از :
الف- موضوع پژوهش تاثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش در سازمانها باشد؛
ب- بررسی در قالب یک پژوهش میدانی صورت گرفته باشد؛
ج- از ابزارهای معتبر و مقیاسهای دقیق که روایی و پایایی کافی داشته باشند، استفاده شده باشد.
ابزار پژوهش
ابزار مورد استفاده در این پژوهش، چک لیست تحلیل محتوا بوده، از این چک لیست برای انتخاب طرحهای تحقیقاتی و مقالههای پژوهشی که دارای ملاکهای "درون گنجی" و استخراج اطلاعات لازم برای انجام فراتحلیل باشند، استفاده میگردد. چک لیست مذکور شامل مؤلفههای زیر بوده است: "عنوان پژوهشهای انجام شده دربارة تأثیر فرهنگ سازمان در استقرار مدیریت دانش"، "ابزارها"، "روایی"و" پایایی"ابزارهای جمعآوری اطلاعات"جامعه آماری"، حجم نمونه و"سطح معناداری آزمونهای" به کار گرفته شده بوده است و در پژوهش، صرفا پژوهشهایی برای فراتحلیل انتخاب شدهاند که روایی و پایایی آنها محرز شده بود. روش برآورد اندازه اثر، فراتحلیلگران با داشتن مقادیر میانگین، واریانس و انحراف معیار گروهها قادر به محاسبه اندازه اثر هستند، اما رایجترین شاخصها،r و dهستند که اغلب r را برای مطالعات همبستگی به کار می برند(عابدی، 1383). بنابراین، با توجه به فهرست تحقیقات انجام شده در زمینه مورد نظر و مراجعه به آنها و با درنظر گرفتن معیارهای ذکر شده 13 پژوهش تأیید شدند، که فهرست تفصیلی آنها همراه با اطلاعات توصیفی در جدول (1) آمده است.
جدول 1: مشخصات تحقیقات انجام شده برای فراتحلیل
r |
سطح معنی داری |
میزان آماره |
آماره مورد استفاده |
ا بزار |
محل اجرا |
حجم نمونه |
سال اجرا |
منب |
پژوهشگر |
عنوان تحقیق |
0/95 |
%5 |
7/83
|
r |
پرسشنامه |
مشهد |
35 |
1384 |
SID |
رضوان حسین قلی زاده بختیار شعبانی |
1- نسبت میان فرایند تبدیل دانش و فرهنگ سازمانی دردانشگاه فردوسی مشهد |
0/92 |
%001 |
6/77
|
z |
پرسشنامه |
اصفهان |
85 |
1386 |
SID |
احسان خاوندکار ناصر ناصریه جلیل خاوندکار |
2-رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در دانشگاه اصفهان
|
0/52 |
./.5 |
|
r |
پرسشنامه فرهنگ سازمانی |
تهران |
38 |
1388 |
SID |
محمود گودرزی مجتبی ابوترابی مهدی دستی گردی کاظم دستی گردی |
3- ارتباط فرهنگ سازمانی با مدیریت دانش مدیران ستادی سازمان تربیت بدنی |
0/69 |
%01 |
|
r |
پرسشنامه
|
تهران |
250 |
1388 |
پایان نامه |
عباس خاکپور محمد قهرمانی محمد پرداختچی محمودابوالقاسمی
|
4- رابطه فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش اعضای هیأت علمی جهاد دانشگاهی |
r |
سطح معنی داری |
میزان آماره |
آماره مورد استفاده |
ا بزار |
محل اجرا |
حجم نمونه |
سال اجرا |
منبع |
پژوهشگر |
عنوان تحقیق |
/088 |
%01 |
7/93 7/12 6/59 4/71
|
معادلات ساختاری z |
پرسشنامه |
تهران |
81 |
1388 |
SID |
اکرم دانش فر سعید شهابی |
5- بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و استقرار مدیریت دانش –شرکت برق شمال شرق تهران |
0/86
|
%5 |
|
r |
پرسشنامه |
ایلام |
135 |
1389 |
SID |
سید حیدر حسینی عباس صمدی رضا بوچانی |
6- رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش – مورد مطالعه آب و فاضلاب و توزیع نیروی برق استان ایلام |
/070 |
%05 |
|
r |
پرسشنامه |
تهران |
121 |
1389 |
SID |
حمید رحیمیان هانیه شامی |
7- تاثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار فرایند مدیریت دانش در معاونت فناوری و برنامه ریزی سازمان امور مالیاتی کشور
|
0/78
|
%001 |
خیدو |
r |
پرسشنامه |
کرمان |
70 |
1389 |
SID |
امین نیک پور سنجر سلاجقه |
8- رابطه بین مدیریت دانش و فرهنگ سازمانی از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمان |
0/86
|
%1 |
6/686 2/182 1/645 |
r |
پرسشنامه |
فیروزکوه تهران |
65 |
1389 |
SID |
تورج مجیبی مجید جهانگیر فرسحرشیخ کانلوی |
9-بررسی رابطه فرهنگ سازمانی با استراتژی مدیریت دانش
|
0/75 |
./000 |
|
t r |
پرسشنامه |
تهران |
120 |
1389 |
پایان نامه |
احمد صادقی و دیگران |
10-رابطه بین مولفه های فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در بیمارستان شهید هاشمی نژاد تهران |
0/76 |
%001 |
|
r |
پرسشنامه |
فارس
|
74 |
1389 |
SID |
عباس قلتاش مسلم صالحی مریم جاودانی حمید سینا
|
11-رابطه فرهنگ سازمانی و یادگیری سازمانی با مدیریت دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
|
0/89 |
%001 |
|
r |
پرسشنامه |
تهران |
70 |
1389 |
SID |
جلال حقیقت منفرد آیلر هوشیار |
12-بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش : مورد مطالعه شرکت ملی نفت ایران |
0/69 |
%5 |
|
r t |
پرسشنامه |
سمنان |
150 |
1390 |
SID |
علی اکبر بیدختی شاهرخ حسینی زهرا احسانی |
13-رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش در سازمان آموزش و پرورش سمنان |
در ابتدا پس از انتخاب مطالعات واجد شرایط، آنها براساس تقدم زمانی کدگذاری شدند تا فرایند انجام فراتحلیل تسهیل شود. ابزارهای مورد استفاده در تحقیقات نیز به عنوان یکی از معیارهای انتخاب موردنظر بوده است. عمده ابزارهای مورد استفاده پژوهشگران پرسشنامه فرهنگ سازمانی بوده است. مراحل اجرای این فراتحلیل، براساس مراحل فراتحلیل کرامر و هویت (به نقل ازپاشا شریفی و همکاران ، 1388) انجام گرفته وبه شرح زیر است:
1- تعریف متغیرهای پژوهش؛
2- جستجوی پایگاههای اطلاعاتی؛
3- بررسی پژوهشها؛
4- محاسبه اندازه اثر برای هرمطالعه؛
5- ترکیب اندازه اثر مطالعات؛
6- معناداری مطالعات ترکیب یافته؛
7- مقایسه اندازههای تأثیر از مطالعات با ویژگیهای مختلف.
یافتههای پژوهش
این بخش براساس دادههای ارائه شده در گزارش هریک از پژوهشهای مورد نظر، به محاسبه اندازه اثر فرهنگ سازمانی در استقرار مدیریت دانش پرداخته است. به همین منظور اندازه اثر طبق مراحل فراتحلیل کرامر و هویت محاسبه شد. با توجه به تحقیقات انجام شده میزان تأثیر فرهنگ سازمانی بر استقرارمدیریت دانش در سازمانها بررسی شد.
جدول (2) میانگین اندازه اثر مطالعات را نشان میدهد. براساس اطلاعات این جدول، تاثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش برابر با (771/0) است که براساس جدول تفسیر اندازه اثرکوهن، زیاد ارزیابی میشود. بر اساس نتایج این فراتحلیل، فرهنگ سازمانی براستقرار مدیریت دانش در سازمانها تأثیری زیاد داشته است. در جدول (2) در سه پژوهش از سیزده پژوهش که تأثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش در سازمانها را بررسی کردهاند، بهترین برآورد از تأثیر این عوامل برابر با 95/0 است که براساس جدول تفسیر اندازه اثر کوهن، خوب ارزیابی می شود.
بر اساس نتایج این فراتحلیل، تأثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش تاثیر پنج مورد از پژوهشهای صورت گرفته، درحد زیاد بوده است. بنابراین، میتوان گفت بر اساس نتایج این فراتحلیل، فرهنگ سازمانی براستقرار مدیریت دانش تأثیری درحد زیاد داشته است. همچنین، سطح معناداری ترکیبی 002/0 به دست آمده است.
جدول 2: نتایج فراتحلیل تأثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش درسازمانها
z تبدیل به سطح معناداری ترکیبی |
تبدیل سطح معناداری به z |
سطح معناداری p |
تبدیل Zr به r |
تبدیل r به Zr |
حجم اثر r |
عنوان تحقیق |
|
1/645 |
%5 |
0/77 |
./576 |
0/52 |
1 |
1/645 |
%5 |
./811 |
0/67 |
2 |
||
2/326 |
%1 |
./848 |
0/69 |
3 |
||
1/645 |
%5 |
1/832 |
0/95 |
4 |
||
2/326 |
%01 |
1/422 |
0/89 |
5 |
||
2/326 |
%1 |
./848 |
0/69 |
6 |
||
1/645 |
%5 |
./867 |
0/70 |
7 |
||
3/090 |
%001 |
1/045 |
0/78 |
8 |
||
3/090 |
%001 |
1/293 |
0/86 |
9 |
||
2/326 |
%1 |
./973 |
0/75 |
10 |
||
2/326 |
%1 |
./996 |
0/76 |
11 |
||
2/326 |
%1 |
376/1 |
0/88 |
12 |
||
2/326 |
%1 |
1/422 |
0/89 |
13 |
||
0/002 |
سطح معناداری ترکیبی |
0/771 |
میانگین اندازه اثر |
بحث و نتیجهگیری
فرا تحلیل با یکپارچه کردن نتایج حاصل از پژوهشهای مختلف، که روی نمونههای متعددی اجرا شدهاند، دیدگاه جامعتری از اثر متغیرهای گوناگون به دست میدهد. در واقع، با درکنار هم قراردادن نتایج حاصل از انجام یک پژوهش روی نمونهای ازیک جامعه، افراد مختلف بررسی میشوند.چنین یافتههایی در جوامعی، همچون جامعه ما که گوناگونی بیشتری دارد. مهمتر است؛ زیرا این گوناگونی، تفاوتهای بیشتری را به همراه دارد، به ناچار باید اطلاعات متعددی را از نمونههای مختلف این جامعه، دردست داشت تا با یکپارچه کردن این اطلاعات، شباهتها را به دست آورد و با تفاوتها به شیوه مناسبی برخوردکرد.
یافتههای حاصل از این فراتحلیل نشان دادکه فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش در سازمانها تأثیری زیاد با میانگین اندازه اثر 771/0 دارد. یافته های این فراتحلیل با برخی پژوهشهای قبلی، ازجمله: پژوهشهای دانشفر(1388)، مجیبی(1389)، حقیقت منفرد (1389)، حسینی قلیزاده(1390)، رحیمیان (1389) و قلتاش (1389) در مورد تاثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش درسازمانها در ارتباط است.
یافته های حاصل از پژوهش های انجام گرفته، عوامل مؤثر بر استقرار مدیریت دانش را در سه گروه عوامل مدیریتی (رهبری ،کنترل ، هماهنگی و سنجش)، عوامل محیطی(بازار، رقبا، زمان و فضای سازمان) وعوامل منابع (انسانی، مالی و دانش) نشان میدهد. در واقع، استراتژی مدیریت دانش، باید همه فرایند مدیریت دانش، شامل: افراد، زیر ساخت و تکنولوژِی و فرهنگ اشتراک گذاری را در برداشته باشد. از طریق به کارگیری مدیریت دانش، بسیاری از مشکلات و مسائل پیش روی سازمانها حل خواهد شد. عمده ابزارهای مورد استفاده پژوهشگران در این تحقیقات، پرسشنامه فرهنگ سازمانی بوده و مؤلفه فرهنگ سازمانی به عنوان عاملی اثرگذارتر از سایر مؤلفهها در استقرار مدیریت دانش در نظرگرفته شده است.
در تبیین این نتایج میتوان گفت توجه به مدیریت دانش امری پویا بوده، نیازمند چیدمانی مناسب از عواملی، چون: انسان، فرایندها و زیربنای فرهنگی سازمان است. مدیریت دانش یک فعالیت گروهی و مشارکتی بوده، همه افراد در کلیه سطوح سازمانی باید در آن دخیل باشند. هماهنگی گروهی و ایجاد فرهنگ سازمانی انعطاف پذیر برای نیل به اهداف مدیریت دانش در سازمان مؤثر است.
در این میان، ضرورت ارزیابی دقیق فرهنگ سازمانی امری الزامی است. آشنا نبودن مدیران ارشد با کلیه ابعاد مدیریت دانش، الزامات پیاده سازی آن، و بیتوجهی به فضای سازمانی و فرهنگ حاکم در سازمان می تواند یکی از عوامل ناکامی در اجرای مدیریت دانش باشد. عدم نهادینه شدن فرهنگ سازمانی برای پذیرش نظام مدیریت دانش، عاملی مهم در عدم اجرای مؤثر مدیریت دانش است. در این راستا، مقاومت سازمانی در برابر تغییر، عاملی مهم در شکست مدیریت دانش به شمار میرود.
در این فرا تحلیل سعی شد تا با یکپارچه کردن میزان اندازه اثر، تاثیر فرهنگ بر استقرار مدیریت دانش در سازمانها بررسی گردد. اما تنها یک بررسی در این ارتباط کافی نبوده و لازم است که این پژوهش در سازمانهای داخلی و خارجی به صورت مقایسهای و با استفاده از ابزارهایی به غیر از پرسشنامه و ترجیحا به صورت کیفی نیز صورت گیرد.
تفاوت این پژوهش با پژوهشهای دیگر در این است که جامعه آماری در این گونه پژوهشها، پژوهشهای قبلی است و واحد پژوهش آن ، هریک از پژوهشهای اولیه و مستقل پیشین است. در این نوع پژوهش به اطلاعاتی دست مییابیم که اطلاعات اولیه موجود در پژوهش های گذشته آن را نشان نمی دهد. ابزارهای به کار گرفته شده در تمامی این پژوهشها پرسشنامه و حجم نمونه آماری متفاوت بوده، اما در فراتحلیل از چک لیست فراتحلیل استفاده شده و حجم نمونه آماری را نیز پژوهشهای انجام گرفته در یک محدوده زمانی خاص تشکیل میدهد. در اکثر پژوهشهای انجام گرفته روشهای تحلیل آماری، روشهایی همچون روش r ، z، tو بعضا مدل معادلات ساختاری بوده اما در فراتحلیل روش برآورد اندازه اثرکه رایجترین شاخص آن r وd است، استفاده شده است.
از جمله محدودیتهای انجام چنین فراتحلیل هایی، نبودِ بانک تحقیقاتی در کشور به شکل منسجم، وجود ضعف در روش شناسی اکثر پژوهشها، گزارش نکردن اندازه اثر در پژوهشها، عدم دسترسی آسان به منابع و پژوهش هایی است که در حیطهای مشخص انجام و منتشر شده است.
علاوه بر این، با گذشت زمان نیز نقدهایی به فراتحلیل وارد شده و رویکرد جدیدی به نام فراتحلیل قوم نگار یا فراتحلیل مردم نگاشت ایجاد شده است که شاید بتوان گفت شکل تکامل یافته فراتحلیل است. روش جدید به عنوان یک روش شناسی تفسیری، مانند فراتحلیل به تلفیق و ترکیب مطالعات و پژوهشهای کاملا قابل مقایسه منحصر نمی شود. روش جدید راهی را به وجود می آورد که بتوان یک ترکیب تفسیری از پژوهشهای کیفی و سایر منابع ثانویه به عنوان یک تحلیل در مقایسه با فراتحلیل به وجود آورد.
همچنین، در تبیین این نتایج می توان گفت که اکثر پژوهش های فوق به مساله فرهنگ بومی و ملی کشورمان در استقرار مدیریت دانش توجه نکردهاند و عمدتا تأثیر فرهنگ سازمانی بر مدیریت دانش را از متون خارجی استخراج و آن را بر روی نمونههای داخلی گزارش نمودهاند، که این خود جای تامل، بررسی و مطالعه بیشتر دارد.
اگر پذیرفته شود که فرهنگ سازمانی مجموعه ای از فرضیات اساسی است که افراد سازمان در روبه رو شدن با مسائل، انطباق با محیط و دستیابی به وحدت و انسجام داخلی، آن را ایجاد و کشف کرده و توسعه بخشیدهاند و در نتیجه به عنوان روش صحیح ادراک، تفکر و احساس به اعضای جدید انتقال میدهند؛ در آن صورت فرهنگ ارزشها، باورها و روشهای تفکر افراد یک سازمان است که از سازمانی به سازمان دیگر متفاوت است و باید در بین اعضای یک سازمان مشترک بوده، افراد آن را به عنوان روش صحیح انجام کار و تفکر در زندگی روزمره خود جستجو کنند.
مسلّم است که موفقیت سازمانها همواره مرهون وجود عواملی کلیدی است. شناسایی و تقویت فرهنگ ملی و بومی، کامیابی هر چه بیشتر سازمانها را به دنبال خواهد داشت، لذا پیشنهاد میگردد در پژوهشهای آتی از رویکردی متفاوتترو جامعتر به بررسی این عامل در سازمانها پرداخته شود.